جام جم آنلاین: اگر به صفحه اول شناسنامه پسر شوخ و بازیگوشی که کلاهقرمزی نام گرفته نگاه کنیم، در قسمت محل تولد او نوشته شده است: تلویزیون. زادگاه و محل رشد این شخصیت دوستداشتنی محله تلویزیون است.
او در برنامه «صندوق پست» متولد شد و کودکی و جوانیاش را در آثار تلویزیونی گذراند. در فاصله این بزرگ شدن و قد کشیدن چندباری هم راهی دنیای سینما شد، اما هیچگاه زادگاهش را فراموش نکرد.
کلاهقرمزی در دنیای دنبالههای تلویزیونی و سینمایی یک استثنا محسوب میشود؛ اثری که تا قبل از کلاهقرمزی و بچهننه در ادامه راه هیچگاه دچار افت نشد و هر بار گامی رو به جلو برداشت.
با این حساب باور این که فیلم کلاهقرمزی و بچهننه در ادامه مسیر موفقیتآمیز کارهای قبلی ساخته شده سخت و دشوار است؛ فیلمی که تازگی و طراوت آثار قبلی را ندارد.
عروسکهایی که اضافه شدهاند این قدر خنثی و منفعل هستند که نمیتوانند احساسی را برانگیزند. بچهننه نهدیالوگ بامزهای دارد، نه کنشی که بهواسطه آن مخاطب بتواند دوستش داشته باشد.
مادر بچهننه (گلقرمزی) در سکانسهای پایانی سر و کلهاش پیدا میشود و خیلی زود هم میرود. نه انگیزه شکایتش را میفهمیم و نه خودش و پشیمان شدنش را درک میکنیم.
این شخصیتها را بگذارید کنار عروسکهای جذابی چون گیگیلی، فامیل دور، ببعی، خواهر پسرعمهزا، نینی، جیگر و آقای هم ساده تا دریابید که تفاوت بین اینها و آنها از زمین تا آسمان است.
کارگردانی که در فضای تلویزیون با بخشهای بامزهاش مخاطب را جذب کرده این بار در سینما نمیتواند همان بخشها را در کنار هم بچیند و به یک داستان منسجم ۹۰دقیقهای تبدیل کند. کلاهقرمزی و بچهننه پر است از خرده داستانهایی که انگار به هم پیوند نخورده است.
بخشهای سربازی رفتن کلاهقرمزی و شلوغبازیهایش به خودی خود جذاب است، اما ارتباطی با خط اصلی قصه پیدا نمیکند.
در دو فیلم قبلی جستجو و تلاش کلاهقرمزی برای غلبه بر موانع، یک درام پرتعلیق را رقم میزد. اما اینبار با کلاهقرمزی طرفیم که خودش هم نمیداند میخواهد با بچهای که پیدا کرده چه کند.
تولید بخشهای کوتاه تلویزیونی کار سختی است و ایرج طهماسب با ساخت آخرین فیلمش اثبات میکند که ماموریتهای دشوار را بهتر و راحتتر به سرانجام میرساند.
احسان رحیمزاده – گروه رادیو و تلویزیون
jamejamonline.ir – 22 – RSS Version