نگرانی های روسیه از تحولات سوریه

در گفتگو با جهانگیر کرمی تبیین شد

زهرا خدایی

۱۶ ماه از آغاز بحران سوریه می گذرد و تماس های دیپلماتیک برای پایان دادن به آن هنوز به جایی نرسیده است. در این میان تداوم حمایت برخی از کشورهای فرامنطقه ای از  بشار اسد از جمله روسیه و اصرار پوتین بر حفظ او در برابر تمایل و خواست مصرانه آمریکا و متحدانش مبنی بر کناره گیری اسد از قدرت، تعابیر متفاوتی را تاکنون در توجیه این سیاست روسها به همراه داشته است. برخی از کارشناسان حمایت روسها را در قالب سیاست کرملین جهت حفظ آخرین متحد اتحاد جماهیر شوروی در خاورمیانه می دانند و دسته ای دیگر نیز بحران سوریه را به جنگ افغانستان در دهۀ ۱۹۸۰ و رویارویی دو قدرت(آمریکا و روسیه) تشبیه می کنند. روسلان پوخوف، مدیر مرکز تحقیقات استراتژیک و تکنولوژیک در روسیه در مقاله ای در نیویورک تایمز در این باره می نویسد: بسیاری در غرب بر این باورند که دلیل حمایت روسیه از سوریه و نظام بشار اسد، حفظ متحد قدیمی، فروش سلاح های روسی به سوریه و حفظ ناوگان روسیه در طرطوس سوریه است، اما همۀ اینها دلایلی ظاهری هستند و اهداف مهمتری برای روسها در اولویت قرار دارد. این کارشناس روسی در نهایت می افزاید: مهمترین دلیلی که روسها پشت اسد را خالی نمی کنند، اینست که از گسترش اسلام رادیکالی و سلفی در منطقه هراسان اند چرا که این مسئله می تواند زمینه های دخالت آمریکا را به بهانۀ مبارزه با تروریسم فراهم آورد. اینکه این فرضیه تا چه میزان می تواند صحت داشته باشد، خبرآنلاین در گفتگو با دکتر جهانگیر کرمی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و کارشناس روسیه، آسیای میانه و قفقاز این مسئله را مورد بررسی قرار داده است که در ذیل می خوانید.
این فرضیه که دلیل حمایت روسها از بشار اسد، هراس از گسترش اسلام رادیکالی و فراهم آمدن زمینه برای دخالت آمریکاست، تا چه میزان پذیرفتنی است؟
نگرانی روسیه از تحولات خاورمیانه در ۲ سال اخیر از ابعاد مختلفی قابل بررسی است. نخست اینکه در خاورمیانه متحدان و دوستان روسیه و یا کشورهای مستقل و بعضاً ضدآمریکایی در معرض تغییر و تحول قرار گرفته اند. دوم اینکه در منطقۀ خاورمیانه وضعیت موجود و فضای تعاملات منطقه با روسیه و همچنین دولتها در معرض تغییر و تحول قرار گرفته است. سوم اینکه به هم خوردن وضعیت موجود در خاورمیانه، موازنۀ قدرت را به هم ریخته و آنرا به نفع ترکیه و دولتهایی مثل عربستان رقم می زند.
چهارم اینکه در منطقه، نوعی اسلامگرایی معتدل در حال به قدرت رسیدن است که زوایای این اسلامگراییِ معتدل، همکاریهای ترکیه، عربستان و غرب است. به عبارتی اسلامگرایان معتدل اخوان المسلمینی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا که به نوعی از حمایت عربستان و ترکیه و غرب به ویژه آمریکا برخوردار هستند، در منطقه در حال قدرت گیری هستند و فضای جدیدی را در منطقه به وجود آورده اند. هر ۴ ویژگیِ تحولات اخیر خاورمیانه که بدان اشاره شد، برای روسیه خوشایند نیست. از دست رفتن دوستان روسیه، فشار بر دولتهای مستقل و ضدآمریکایی، به هم خوردن روابط به تعادل رسیدۀ روسها در ۱۰ سال اخیر و همچنین افزایش نقش ترکیه و به قدرت رسیدن اسلامگرایان معتدل همۀ اینها برای روسها خوشایند نیست.
از سویی وجه چهارم تحولات که برای روسیه خطرناک تلقی می شود، تکرار سندروم افغانستان در دهۀ ۱۹۸۰ میلادی و سندروم چچن در دهۀ ۱۹۹۰ میلادی است. در هر ۲ مورد دولتهای خاورمیانه ای مثل عربستان، قطر، امارات و اردن و جریانهای اسلامگرای منطقه به اضافۀ جریانهای غربی و به ویژه آمریکا در درجۀ اول از نیروهای ضدشوروی در افغانستان حمایت کردند و در درجۀ دوم از جریانات اسلامگرای ضدروسی در قفقاز شمالی، چچن، داغستان حمایت کردند و حتی به نوعی در دهۀ ۱۹۹۰ در بوسنی و کوزوو نیز این تجربه تکرار شد.
لذا  آنچه که در خاورمیانه در حال وقوع است و به نوعی احیاء نقش اسلام معتدل در منطقه است، روسیه را  نگران می کند. علاوه بر اینکه می تواند برای حکومت های نزدیک به روسیه مثل لیبیِ قبل از سقوط قذافی و حکومتِ سوریه در وضعیت فعلی خطرناک باشد، می تواند در عین حال شرایطی را فراهم آورد که به کمک ترکیه و عربستان در حوزۀ پیرامونی روسیه، در منطقۀ قفقاز جنوبی و در منطقۀ آسیای مرکزی و حتی در داخل روسیه(که ۳۰ میلیون مسلمان در منطقۀ قفقاز شمالی و ولگای مرکزی سکونت دارند) موجبات تحریک و حتی تشویق برای بیداری این جریانهای اسلامگرا در داخل روسیه و در محیط مجاور روسیه باشد. این مسئله ای است که در واقع یکبار دیگر می تواند خطر جنگ داخلی در روسیه و بحران را در مرزهای این کشور به وجود آورد.
لذا در تحلیلی روشن تر و دقیق تری از تحولات منطقه خاورمیانه و تأثیر آن برای روسیه باید حتماً به این موضوع توجه داشت که از نگاه دولت روسیه پشتِ سر تحولات خاورمیانه و آنچه که به بهار عربی و یا بیداری اسلامی موسوم است، غرب و منافع غرب قرار دارد و به هم خوردن تعادل موجود در منطقه و افزایش نقش ترکیه و به قدرت رسیدن اسلامگرایان در خاورمیانه برای روسیه چه در داخل خاورمیانه و چه در محیط مجاور روسیه(در آسیای مرکزی و قفقاز) و چه در داخل روسیه(با ۳۰ میلیون مسلمان) می تواند پیامدهای امنیتی زیادی در آینده به همراه داشته باشد.
درباره وجه اشتراک و افتراق اسلام گرایان سوریه و اسلام گرایان حوزۀ پیرامونی روسیه، آسیای میانه و قفقاز برایمان بگوئید.
با نگاهی به جریان شناسی اسلامگرایان، می توان چند جریان اسلامگرا را در منطقه از هم تفکیک کرد: اسلامگرایان رادیکال سلفی که به نوعی می توان ردپای آنها را در طالبان، القاعده و در برخی از جریانهای ضددولتی در سوریه پیدا کرد.
در حوزۀ پیرامونی روسیه نیز می توان اسلامگرایان سلفی و وهابی را دید. در قفقاز برخی از جریانات از جمله جنبش اسلامی ازبکستان نمونه هایی از آن هستند. اما اسلامگرایان معتدلی هم داریم که در منطقه خاورمیانه به اسلامگرایان اخوانی موسوم هستند مثل اسلامگرایان ترکیه، مصر و … اما یک جریان اسلامگرا به سبک ایران هم وجود دارد که حداقل از نگاه روسیه نه تنها هیچ خطری ندارند بلکه به دلیل وجه ضدغربی آنها می تواند همکار جدی در موضوعات مختلف برای روسیه باشد.
جریانهای معتدل دیگری نیز در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز حضور دارند، مثلاً اسلامگرایان تاجیکستان که جریان معتدلی هستند و بعضاً با دولت همکاری می کنند و با همۀ محدودیت هایی که دارند به شکل منطقی و در عین حال قانونی و رسمی فعالیت می کنند و دولت روسیه نیز از این اسلامگرایی احساس خطر نمی کند و یا مثلاً اسلامگرایی در داخل روسیه، غیر از اسلامگرایی سلفی و وهابی- که در چچن و داغستان بود- بقیۀ جریانهای معتدلی که با دولت روسیه در داخل روسیه همکاری می کنند از نگاه دولت خطری ندارند.
بنابراین اگر روسیه مشکلی با اسلامگرایان ندارد، هراس آنها از چیست؟
مشکل روسیه اینست که اگر پشت سر جریانات اسلامگرایی، غرب، ترکیه و کشورهایی مثل عربستان، امارات و قطر قرار گیرند می تواند شرایطی را مثل دهۀ ۱۹۸۰ افغانستان و یا دهۀ ۱۹۹۰ چچن و داغستان و کوزوو برای روسیه رقم بزند. به عبارتی مشکل اصلی روسیه، صرفاً اسلامگرایی نیست، مشکل اصلی روسیه اینست که پیوند میان اسلامگرایان و اسلامگرایی با غرب خطرناک است چون روسیه از طرف مناطق غربی با کشورهای غربی، اتحادیه اروپا، ناتو و سازمانهای غربی و حتی مسئلۀ سپر موشکی مواجه است و حتی دامنۀ این موضوع به ترکیه نیز کشیده شده است.
به خصوص اینکه طبق برنامۀ موسوم به ابتکار استانبول در سال ۲۰۰۴ و طبق برنامه هایی که ناتو دارد، بحث سپر موشکی و گسترش همکاریها حتی تا مرزهای خلیج فارس نیز در نظر گرفته شده است. در نتیجه از نگاه روسیه آنچه که امروزه همکاری غرب و اسلامگرایان نامیده می شود، در واقع به شکلی یک پیوند استراتژیک در تداوم گسترش ناتو و گسترش سپر موشکی ناتو و در تداوم گسترش قلمرو استراتژیک غرب است و همین مسئله است که روسیه را نگران کرده وگرنه صرفِ اسلامگرایی نیست که روسیه را نگران کرده بلکه پیوند اسلامگرایی و غرب است که روسیه را نگران کرده است.
آیندۀ این روند را چگونه پیش بینی می کنید؟ در صورتی که اسلامگرایان در سوریه قدرت را در دست گیرند، نحوۀ تعامل روسها با اسلامگرایان چگونه خواهد بود؟
من فکر می کنم قبل از هر چیز باید به این مسئله توجه داشت که درست در زمانی که جریانهای اسلامگرای خاورمیانه درگیر انقلاب، شورش و مذاکره و تغییر و تحول در سیستم ها و حکومتها بودند و هستند آمریکایی ها وارد شدند و بن لادن را ترور کردند. این موضوع هیچ واکنشی را در بین کشورهای مسلمان، پاکستان، افغانستان و در سایر کشورها نداشت. علتش این بود که همزمان با این تحول جریانات معتدل اسلامگرا در حال به قدرت رسیدن به شیوۀ دیگری در منطقه بودند.
به نظر من این نکتۀ مهمی است؛ به این معنا که آمریکایی ها همزمان با گفتگو و تعامل با جریانهای معتدل و اسلامگرا در منطقه می روند و بن لادن را ترور می کنند و در همان زمان با طالبان معتدل و میانه رو گفتگو را آغاز می کنند؛ این بدان معناست که آمریکایی ها می دانند که در آینده اسلامگرایان وزنۀ مهمی در منطقه هستند و نمی شود خاورمیانه را به شکل گذشته اداره کرد. باید پذیرفت که اسلامگرایان در حکومت حضور داشته باشند ولی آمریکا ترجیح می دهد که اسلامگرایی مورد نظر به سبک ترکیه باشد؛ کشوری که حاضر است با غرب و ناتو همکاری کند و اقتضائات و الزامات نظام بین المللی غربی را بپذیرد. به نظر من در آیندۀ خاورمیانه اسلامگرایان اخوان المسلمینی و اسلامگرایان معتدل نقش مهمی را بازی خواهند کرد و این مسئله را می توان برای سایر کشورهای عربی نیز تا حدودی پیش بینی کرد.
اینکه روسیه چه خواهد کرد؟ مسئله اینجاست که روسیه ابزارهای زیادی برای مقابله با این موضوع ندارد. از این رو اگر دولت روسیه نتواند در مقابل این موضوع مقاومت کنند در حقیقت قافیه را باخته است و در آن صورت باید منتظر قدم های بعدی غرب در خاورمیانه باشد و طبیعتاً در آن قدمها ممکن است فشار به دولتهایی مثل ایران افزایش پیدا کند و این مسئله می تواند روسیه را نگران کند. کمااینکه آقای پوتین صراحتاً گفته است که مسئله فقط سوریه نیست و بعد از سوریه نیز فشارها علیه ایران افزایش پیدا خواهد کرد.
ابزار روسیه برای مقاومت در برابر غرب چیست؟
به نظر من روسها به شدت نگران هستند اما ابزارهای زیادی ندارند. در حال حاضر دیدیم که در نشست ژنو حتی موضوع دولت انتقالی در سوریه را هم روسیه و هم چین پذیرفتند و این بدان معناست که روسیه در واقع می خواهد در مسئلۀ سوریه از فروپاشی حکومت جلوگیری کند.
اما این بدان معنا نیست که حاضر است به هر قیمتی بایستد و مقاومت کند. من فکر می کنم همین که روسها دولت انتقالی را پذیرفته اند، نشان دهندۀ اینست که آنها نیز ابزارهای محدودی دارند، هرچند که در مورد مصوبات آن نشست تفاسیر متفاوتی از سوی غرب و شرق وجود داشت، به طوری که تفسیر آمریکا کاملاً در مقابل تفسیر روسها قرار داشت.
در نهایت باید بگوئیم تحولاتی که در منطقه به خصوص سوریه در جریان است، برای روسیه نگرانیهای جدی به همراه داشته و سعی می کند از ابزارهای محدودی که دارد، استفاده کند. طبیعتاً روسیه در یک فضای بین المللی و چندجانبه ای در حال حرکت است که در آن با موضوعات مختلفی درگیر است. روسیه از آن ابزارها استفاده می کند تا از تبدیل موج تغییرات در منطقه به سونامی بزرگ جلوگیری کند.

 ۲۶۳۴۹

دانلود   دانلود


خبرآنلاین

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.