چرا نظامیون کودتا نمی کنند؟

احمد رشید

پنجمین روز از ماه ژوئن، روزی که شهرهای بزرگ پاکستان به دلیل مشکلات قطعی برق در اعتصاب بود، اقتصاد بحران پشت سر بحران را تجربه می کرد، ناآرامی های داخلی از هرچهارشهر دو شهر را دربرگرفته بود، خشونت از هیمالیا تا خلیج فارس کشیده شده بود و البته تنش میان اسلام آباد و واشنگتن هم به اوج خود رسیده بود. درست در اینچنین روزی ارتش پاکستان تصمیم به آزمایش موشک کروز بالستیک خود گرفت. موشکی که توانایی حمل کلاهک های هسته ای را دارد. این پنجمین آزمایشی بود که پاکستان از ماه آوریل تا کنون انجام داده است. حرکتی نمادین برای احساس غرور بخشیدن به مردمانی که با گرفتاری دست و پنجه نرم می کنند. به رخ کشی قدرت هسته ای در برابر هندوستانی که گمان می کند مشکلات داخلی اسلام آباد را تضعیف کرده است و البته پیامی به وزیر دفاع ایالات متحده لئون پانه تا که صبح همان روز به دهلی نو رسیده بود.

از آنجا که پاکستان سخت درگیر بحران کمبود آب و قطعی برق بود و افزایش نرخ بیکاری و نبود امکانات آموزشی هر روز مردم را بیش از گذشته ناامید می کند، این آزمایش موشکی هم چندان مورد توجه و استقبال عمومی قرار نگرفت. هندوستان هم آزمایش های موشکی مشابهی انجام داده اما مساله اینجاست که دهلی نو با بی ثباتی های اقتصادی که اسلام آباد با آن گریبانگیر است، درگیر نیست.
هفته گذشته در جدید ترین بحران سیاسی ، نخست وزیر سابق یوسف رضا گیلانی با رای دیوان عالی ردصلاحیت شد. بسیاری از تحلیل گران با استناد به این قانون که خلع صلاحیت نخست وزیر تنها در حوزه اختیارات پارلمان است این حرکت را به کودتای قضایی تشبیه کردند. با وجود آنکه نخست وزیر جدید که منتخب حزب مردم است به زودی در راس قدرت قرار می گیرد اما عدم قطعیت سیاسی که این روزها پاکستان را دربرگرفته است به افزایش تنش و بنیادگرایی در این کشور منتهی خواهد شد.
تمامی نهادهای مردمی و دولتی در پاکستان این روزها تنش را تجربه می کنند. از دیوان عالی تا حزب مردم که در حاکمیت است ، از اپوزیسیون تا رسانه ها هفته گذشته را سوار بر موجی از اتهام های فساد و انگ زنی های سیاسی مقامات به یکدگر گذراندند. از میان دود این همهمه سیاسی در نهایت ارتش بود که روسفیدتر از بقیه بیرون آمد هرچند بحث فساد مالی چماقی بر سر بسیاری از ژنرال های بازنشسته ارتش نیز است.

برای ارتش پاکستان که حرفه ای ترین ارتش در جهان برای خلق بستر لازم برای کودتای نظامی است، پاکستان درست در مسیر پنجمین کودتای نظامی قرار گرفته است. تمامی نهادهای دولتی اعتبار خود را از دست داده اند. پاکستانی ها به دولتمردان خود ایمان ندارند و شک و شبهه های فراوانی نیز در خصوص دموکراسی مورد ادعا در پاکستان وجود دارد . رکود اقتصادی و خشونت های ناشی از فعالیت های بنیادگرانه بر زندگی عامه مردم اثر گذاشته و تنش در رابطه اسلام آباد با غرب هم پاکستان را به کنج انزوا فرو برده است.
این بار اما ارتش به دنبال کودتا نیست. ارتش ترجیح می دهد شاهد کنارگذاشته شدن دولت توسط دیوان عالی ، روی کارآمدن دولت موقف و سپس برگزاری انتخابات زودهنگام باشد. در این سناریو هم ارتش و هم دیوان عالی می توانند دست در دست هم تعداد قابل توجهی از سیاستمداران را به اتهام فساد از کاربرکنار کنند. همزمان اصلاحات اقتصادی نیز از راه خواهد رسید و همین مساله می تواند برگزاری انتخابات را به تعویق بیندازد. شکست نخبگان حاکم در پیشبرد اصلاحات اصلی ترین عامل مشکلات امروز پاکستان است. ارتش و دولتمردان پیاپی یا جرات و یا اراده کافی برای اتخاذ تصمیم های جدی را نداشتند. مسائلی نظیر اعلام صلح با هندوستان و یا ممانعت از رشد جریان های افراط نیاز به تصمیم گیری های سخت داشت که ظاهرا در این سالها اراده ای برای اتخاذ آنها وجود نداشته است.

در دهه نود در حالی که سایر کشورها از آرامش پس از پایان جنگ سرد استفاده می کردند و رونق بازارهای جهانی به شکوفایی اقتصادی آنها کمک می کرد، اقتصاد پاکستان همچنان درجا زد.شهرهای هندوستان نظیر بنگلور و بمبئی در حال پیشرفت های صنعتی و تبدیل شدن به غول های نرم افزاری در جهان بودند و همزمان پاکستانی ها همچنان برای تامین برق کارخانه های منسوجات خود، دست و پا می زدند. در آن سالها حتی سریلانکا و بنگلادش هم روند سعودی را آغاز کردند و این در حالی بود که اسلام آباد همچنان درگیر جنگ های پوششی خود بود.

همزمان با این تحولات، ارتش خود را وارد مناقشه های متفاوت منطقه ای کرد: ابتدا داستان با حمایت از مجاهدین در افغانستان در دهه هشتاد آغاز شد، سپس در دهه نود به حمایت از طالبان رسید و بعد از آن هم نوبت جهادیون در منطقه مورد مناقشه کشمیر رسید. پاکستان حتی پیش از تصمیم گیری برای پناه دادن به طالبان متواری افغانستان در سال ۲۰۰۱ هم در داخل دچار مشکلات و شکاف های فراوان بود. حمایت از طالبان در آن زمان استراتژی ارتش برای حفظ نفوذ خود در افغانستان پس از اشغال این کشور توسط امریکایی ها بود.
حادثه سال ۲۰۰۱ نشان داد که استفاده از ابزار اسلام گرایان افراطی در دیپلماسی اشتباه است. اما پاکستان پس از این تاریخ همچنان به این استراتژی در افغانستان و کشمیر ادامه داد. پاکستانی ها چشمان خود را بر این تغییرات بستند.
پاکستان امروز بهای این اشتباهات استراتژیک دیروز را می دهد. بیش از ۳۵ هزار شهروند غیرنظامی توسط طالبان پاکستان در این سالها کشته شدند. افراطیون هندوها، مسیحی ها و مسلمانان را با هم قربانی می کنند.
متاسفانه دولت اوباما در یک سال گذشته استراتژی درستی در قبال پاکستان اتخاذ نکرده است. سیاست واشنگتن در قبال این کشور تنها به تشویق جریان افراط منجر می شود. در نگاه پاکستانی ها، امریکا اخیرا با دوستانش در دهلی نو متحد شده ، گفتگوها را با طالبان بدون در نظرگرفتن مولفه ای به نام اسلام آباد آغاز کرده و البته بدون مشورت با دولتمردان پاکستانی برنامه خروج از افغانستان را هم پیش می برد. این حقایق دست در دست هم پاکستانی ها را به این نتیجه گیری رسانده است: امریکا علیه ما است.
پاکستانی ها همواره خواهان خروج امریکا از افغانستان و نظارت اسلام آباد بر مذاکره با طالبان بودند. اکنون اما پاکستان در جای اشتباهی قرار گرفته و نه تنها از امریکا فاصله گرفته بلکه شاهد مانور دیگرانی چون ایران در حیاط خلوت خود پس از خروج امریکا از افغانستان است.

البته امریکایی ها نیز تندروی هایی در موضع گیری هایشان دارند. خطرناک ترین گامی که کنگره امریکا اخیرا برداشته درخواست از اوباما برای تروریست اعلام کردن شبکه حقانی است. حقانی ها پاکستان را به بهشت امن خود تبدیل کرده اند و تروریست اعلام شدن این نهاد می تواند پاکستان را کشور مدافع تروریست جلوه دهد. این داستان می تواند بر آتش امریکا ستیزی در پاکستان بیفزاید. امریکایی ها با قدم برداشتن در این مسیر و امتناع از عذرخواهی بابت حملات اشتباه جنگنده های بدون سرنشین خود در ماه نوامبر که به کشته شدن ۲۴ سرباز پاکستانی منتهی شد در حقیقت بر موج افراط در این کشور می افزایند.

فراز و فرودهای  رابطه با ایالات متحده ، پاکستان را از پرداختن به اصلی ترین مشکل آن بازداشته است: بی ثباتی های داخلی. پاکستان امروز به رهبرانی نیاز دارد که نگاهی نو به بحران های جاری داشته باشند. رهبرانی که بتوانند ارتش را به دلیل تبدیل کردن این کشور به حیاط امنی برای جریان افراط در سی سال گذشته مواخذه کنند. پاکستان به سیاستمدارانی کاریزماتیک نیاز دارند که در مقابل فساد بایستند و چرخ اصلاحات اقتصادی و سیاسی را در مسیر بازسازی کشور پیش ببرند.
تحولات ناخوشایند چند روز اخیر نشان می دهد که پاکستانی ها باید مسئولیت مشکلات خود را بپذیرند و به تقسیم تقصیر پایان دهند. البته که رهبری با این ویژه گی ها در دسترس نیست. تنها بارقه امید این روزها در پاکستان نسل جوانی هستند که با حضور در شبکه های اجتماعی و ارتباط با یکدیگر از ضرورت تغییر سخن می گویند. ۶۰ درصد از جمعیت ۱۸۰ میلیونی پاکستان زیر ۲۵ سال سن دارند. این جوانان هستند که روایت جدیدی از پاکستان را خلق خواهند کرد. روایتی که در آن نه ارتش و تسلیحات هسته ای که حقوق ابتدایی شهروندی حرف نخست را می زند.
فارین پالیسی ۲۲ ژوئن / ترجمه: سارا معصومی 
۵۱۴۹ 

دانلود   دانلود


خبرآنلاین

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.