گفتگوی دل و عقل خودم در مواجهه با عشق

دل: دوسش دارم….برای رسیدن به معشوقم هرکاری و هر هملی ازم سر میزنه….

عقل: یکم به قضیه از بالا نگاه کن دل کویچک…..این نشدنیه

دل: هیچی برای من نشدنی نیست….

عقل: جلوتر پشیمون میشی……مهمتر از اینا در زندگی تو هستن…..رهاش کن.

دل: چگونه رهایش کنم وقتی تمام فکرمو مشغول خودش کرده….

عقل: عکساشو پاک کن……یادگاریاشو بریز دور…باید اینکارو کنی تا آرامش داشته باشی.

دل: نمیتونم…..نمیتونم یکم درکم کن عقل فهیم!

عقل: نمیتونی چون عاشقی……باید بدونی این عشق راه به جایی نمیبره تا باور کنی….تا قبول کنی موضوع رو.

دل: چرا روز اول اینطوری ابراز وجود نمیکردی عقل کار گشا!!…..من نمیتونم.

عقل: روز اولم بهت گفتم…ولی گفتی این فرق داره…یادته؟….مثبت اندیشی کردی.

دل: مگه بد هستش مثبت اندیشی؟

عقل: بد نیست…درست به کار نگرفتی…..مثبت اندیشی برای موفقیتت
نکردی…چرا الان مثبت اندیشی نمیکنی؟…مثب فکر نمیکنی که میشه و همه اش
میگویی نمیشود!!…چون دوست داری که نشود….باورت را تغییر بده.

دل: خیلی خواستم نشد…..چگونه دل از یار بکنم؟

عقل: با قبول واقعیت و در آغوش گرفتن واقعیت……تو از واقعیت داری
فرار میکنی…..کارهای مهمتری پیش رو داری…نذار بعدها به امروزت
بخندی…..

دل: دوستش دارم و خواهم داشت

عقل:تو محاله به حرف من گوش کنی…..حضورتو کم رنگ کن…بذار حضور من پر
رنگ بشه….کم رنگ شو ای دل ساده اندیش! ای دل حضور تو زیباست نه در وقتی
که سرنوشت رقم میخوره…نه در زمان خاص و حساس…..تو چون نمکی هستی در
لابه لای طعام زندگی …و من چون آبی هستم برای زنده موندن……یکم در حال
حاضر کم رنگ شو…..

دل: دست من نیست….دست قدرته…دست اراده هست…منو تو باید انتخاب بشیم…..

عقل: انتخاب با خود توست ای دختر خوبم…ای پسر خوبم…..

[تصویر:  0.399691001322297466_taknaz_ir.jpg]
انجمن های تخصصی فلش خور – تمامی انجمن‌ها

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.