۲ فرهنگمرد ارادتمند علی (ع)

جام جم آنلاین: در درازنای تاریخ دیرین و پرفراز و نشیب ایران افراد بسیاری بوده‌اند که فزونی دانش‌آنها نامی جاودانه برای آنها فراهم آورده است.

بازبینی و واکاوی اسناد و منابع تاریخی، ادبی، علمی و حکمی هر دوره‌ای از دوران گوناگون تاریخ ایران، پژوهشگر را با سیاهه بلندبالایی از نام اندیشمندان، شاعران، حکیمان و عالمان پرآوازه روبه‌رو می‌سازد.

در سده نهم هجری که ترک‌تباران تیموری بر ایران فرمانروایی داشتند نیز اوضاع به این منوال بوده و فرهنگمردانی پرآوازه چون غیاث‌الدین کاشانی، ملاعلی قوشچی، نظام‌الدین گیلانی، میرخواند، خواندمیر، واعظ کاشفی، معین‌الدین ایجی، شریف جــــــرجانی و… گام به عرصه تاریخ نهاده‌اند.

اما از میان تمامی این بزرگــــان، دو نفر در نوردیدن پله‌های شهرت، گوی سبقت را از دیگران ربوده‌اند؛ نورالدین عبدالرحمن جامی و امیر علیشیر نوایی.

جایگاه و رتبه این دو نامدار در تاریخ فرهنگ ایران ـ که دوستی صمیمانه و یکرنگی بی‌نظیری با هم داشتند و میان‌شان رابطه مراد و مریدی نیز برقرار بود ـ واجد فراز و رفعتی چشمگیر است.

این دو، بزرگمردان عرصه دانش و دین در روزگار خویش بودند و اندیشه‌شان دربرگیرنده جنبه‌های بسیار. وجوه گوناگون تفکر آن دو البته افزون‌تر از آن است که در این مختصر وصف آن گنجد.

از این روی نگارنده سودای کشیدن چنین کباده سنگینی به سر نداشته و در این کوتاه جستار تنها به واکاوی وجهی از وجوه مختلف اندیشه آنان خواهد پرداخت، یعنی دلدادگی و شیدایی‌شان نسبت به امیرالمومنین علی(ع).

جامی: برجسته‌ترین عارف و شاعر روزگار خویش بود. وی که در طریقت پیرو تصوف نقشبندی و در مذهب پیرو سنت بود، دلبسته علی(ع) و مفتون و شیدای اهل‌بیت پیامبر(ص) است. این مهم از جای جای آثار پرشمار او برمی‌آید. نگاهی هرچند کوتاه به کتاب، «شواهدالنبوه»، بر درستی این مدعا گواه خواهد بود.

جامی در این کتاب که بخش بزرگی از آن در وصف مناقب ائمه‌اطهار است، درباره فضایل و کرامات امیرالمومنین علی(ع) حکایت‌های بسیاری آورده و از آن جمله است که علی(ع) روزی به حاضران مجلس سوگند داد که هر که از رسول(ص) شنیده است که گفته «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» گواهی دهد.

۱۲ نفر از انصار حاضر بودند و گواهی دادند. یکی دیگر که آن را از رسول(ص) شنیده بود گواهی نداد. حضرت امیر فرمود که‌ای فلان! تو چرا گواهی ندادی؟ با آن که تو هم شنیده‌ای؟ گفت: من نیز شنیده‌ام، ولی فراموش کرده‌ام. امیر دعا کرد که خداوندا اگر این شخص دروغ می‌گوید، سفیدی بر بشره وی ظاهر گردان که عمامه‌ای آن را نپوشاند. راوی گوید که والله من آن شخص را دیدم که سفیدی بر میان دو چشم وی پیدا آمده بود.

از جمله اشعار جامی که نمایانگر ارادت خاص او به امام علی(ع) است قصیده‌ای است که در رسای امیر‌المومنین(ع) سروده:

اَصبحتُ زایرا لک یا شحنه النجف/ بهر نثار مرقد تو نقد جان به کف/ تو قبله دعایی و اهل نیاز را/ روی امید سوی تو باشد ز هر طرف/ می‌بوسم آستانه قصر جلال تو/ در دیده اشک عذر ز تقصیر ماسلف… جامی ز آستان تو آنجا پی سجود/ هر صبح و شام اهل صفا می‌کشند صف/ گردی به دیده رفت و به جیب صبا نهفت/ اهدی الی احبته اشرف التحف.

جامی حکایت مشهور بیرون کشیدن تیر از پای علی(ع) هنگام خواندن نماز را نیز به نظم آورده است که خود نشان دیگری است از مهر افزون وی به علی مرتضی(ع). از دیگر نشانه‌های این دلدادگی می‌توان به غزلی که وی به هنگام زیارت مرقد مطهر امیرالمومنین(ع) سرود
اشاره کرد:

رویش آن مظهر صافی است که بر صورت اصل/ آشکار است در او عکس جمال ازلی/ چشم از پرتو رویش به خدا بینا شد/ جای آن دارد اگر کور شود معتزلی/… جامی از قافله سالار ره عشق تو را/ گر بپرسند که آن کیست علی گوی علی.

نوایی: سیاستمدار برجسته و دانشمند مشهور روزگار خویش بود. وی که شاگردی جامی کرده و به این مهم افتخار می‌کرد به دو زبان پارسی و ترکی شعر می‌سرود. منابع تاریخی یادآور شده‌اند که او دست‌کم ۳۷۰ بنای خیریه چون مسجد، مدرسه، خانقاه، کاروانسرا، بیمارستان، کتابخانه و… بنیان نهاد.

بایسته یادکرد است، یکی از ایوان‌های حرم مطهر امام رضا(ع) نیز توسط او ساخته شده است. امیرعلیشیر نوایی که بدرستی پدر ادب ترکی خوانده شده، حامی بزرگ علم و فرهنگ بود و شمار افزونی از بزرگان تاریخ فرهنگ ایران، آثار خود را به واسطه پشتیبانی بی‌حد و اندازه او نگاشته و سروده‌اند.

دلبستگی و علاقه وی به علی(ع) و اهل‌بیت پیامبر(ص) براساس آنچه اسناد و منابع تاریخی گواهی می‌دهند،کاملا مشهود است. کتاب، نظم الجواهر، نشانگر اوج دلدادگی او به علی(ع) است. نوایی که مورخان را درباره مذهب او دودستگی است نظم الجواهر را به ترکی سرود.

این کتاب ترجمه منظوم کتاب نثراللئالی است که مجموعه‌ای از احادیث منتسب به علی(ع) را شامل است و توسط عالم مشهور شیعی مذهب، شیخ طبرسی، گردآوری شده بود.

نوایی توضیح می‌دهد به جبران محبتی که سلطان حسین بایقرا در حقم روا داشته بود، می‌خواستم هدیه‌ای که شایسته پادشاه باشد برای او فراهم آورم، اما نمی‌دانستم چه کنم که ناگاه هاتفی از غیب ندایم داد «اگر آن گونه لولو لایق… می‌خواهی از عمان کرامت تمنا و از بحر بیکران ولایت تقاضا کن.»

نوایی آنگاه ادامه می‌دهد «چون اشارت هاتف فرخنده نفس را دانستم عزم ترجمه نثراللالی حضرت امیر(ع) را کردم. چرا که هر گهری که آن غواص دریای ولایت از خامه‌های درفشان نثار کرده و هر دری که از دست گهرریز آن آشنای هدایت پاشیده… سزاوار گوش‌های پندپذیر… شمردم.»

امیر نعمتی لیمایی – جام​جم


jamejamonline.ir – 22 – RSS Version

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.