آخرین اخبار و جدیدترین مطالب در مورد داستانک

حدیث گهربار اخلاقى ۱-تیر زبان قال امیرالمؤ منین علیه السلام : احذروااللسان فانه سهم یخطى . از زبان بترسید به درستى که آن تیرى است بسیار خطا رونده . بفرمود از زبان خود حذر کن …

وی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد. یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: ابرام آقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم. آقای قصاب شروع کرد …

زن و شوهری  بیش از ۶۰ سال با یکدیگر به این صورت زندگی مشترکی داشتند: آنها همه چیز را به طور مساوی بین خود تقسیم کرده بودند درباره همه چیز با هم صحبت می کردند …

حکیمی جعبه‌اى بزرگ پر از مواد غذایى و سکه و طلا را به خانه زنى با چندین بچه قد و نیم قد برد. زن خانه وقتى بسته‌هاى غذا و پول را دید شروع کرد به …

سالها با این بهانه که نانواست و کنار تنور داغ کار می کند روزه نمی گرفت. امسال دیگر نانوا نیست و بازنشسته شده . می گوید مریضمٰ بدنم گر می گیرد . باز هم نتوانست …

مردی با تسلیم شکوائیه ای به قاضی شورای حل اختلاف گفت: چندی قبل خانه محقر و مخروبه ای را در چند کیلومتری حاشیه یکی از شهرک های مشهد خریدم. اما چون وضعیت مالی مناسبی نداشتم …

شب که می شود حوصله ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر …

گرما بر او چیره شده بود وتشنگی طاقتش را طاق کرده بود. روزه ی طولانی، آن هم در این گرما برای او که جثه ی نحیفی داشت بسیار سخت بود.همکارانش همه یا روزه نمی گرفتند …