“اخلاقیات” ، توجیه مداخلات غرب

به گزارش سرویس بین الملل باشگاه خبرنگاران ؛ در ماه می، باراک اوباما یک فرمان اجرایی را، مبنی بر اجازه اعمال تحریم ها علیه طرف های مداخله کننده در روند انتقال قدرت و تغییرات داخلی یمن، امضاء کرد.

این حرکت یا به اصطلاح ژست سیاسی آمریکا صرفا اقدامی در مسیر حفظ جایگاه علی عبدالله صالح و امتیازات خانوادگی این حکومت پادشاهی در یمن انجام گردید.

این فرمان دولت آمریکا در خصوص یمن، با یکی دیگر از نمونه های دخالت غرب در کشورهای خاورمیانه، یعنی فراخوان ایالات متحده و انگلستان و دیگر دولتهای غربی برای حذف بشار اسد از راس حکومت سوریه،همزمان گردید.

اما چرا پس غرب، به خصوص ایالات متحده،در مورد مسئله مصر سکوت اختیار کرد؟

جامعه جهانی در حال حاضر آشکارا در سه جریان بیداری اسلامی دخالت مستقیم دارند. جنگنده های غربی و عربی، در حریم هوایی لیبی حضور فعالی داشتند، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، با حمایت ایالات متحده،مذاکرات انتقال قدرت سیاسی در یمن را در دستور کار خود داشتند و در حال حاضر کشورهای عرب با همراهی غرب و ترکیه، آرزوی پایان دادن به جنگ داخلی سوریه را با هدف تغییر نظام و شخص بشار اسد را در سر می پرورانند.

با این حال، در مسئله مصر، ایالات متحده زیرکانه سکوت اختیار کرده است. یک دلیل موجه برای سکوت دیپلماسی آمریکا می تواند این مسئله باشد که مصر یک کشور مستقل است که باید مستقلا در مورد مسائل داخلی اش تصمیم بگیرد.

این در حالیست که ایالات متحده هیچ ابایی برای تغییر حکومت دیگر کشور های مستقل تدارد،اما در مورد مصر رویکرد دیپلماسی آمریکا،مسئله کمی عجیب است.

آمریکا مشکلی برای دیکته کردن هدف خود در مخالفت با خواست اکثریت مردم ندارد به عنوان مثال حمایت از فرایند تنبیه فلسطینی های حاضر در غزه به خاطر رای دادن به حماس نمونه ای از رویکرد دولت آمریکا و یا غرب در منطقه می باشد(چرا که آمریکا ،حماس را به رسمیت نمی شناسد)

از نظر مردم مصر چنین به نظر می رسد که ایالات متحده واقعا در راستای تحقق دموکراسی واقعی است. اما چنین تصور نکنید.

دلایل آمریکا برای حرف زدن یا اختیار سکوت، ذاتا دلایل سیاسی دارد- یعنی تمایل به دفاع از منافع و حفظ نفوذ خود – اما به بهانه “اخلاق” و “انسانیت” رفتار دیپلماسی خود را توجیه می کند.

سوال مهم در مورد مداخله آمریکا درخصوص “ماهیت دخالت” نیست بلکه در مورد میزان دخالت و اهداف پشت پرده این امر می باشد. قدرتهای خارجی همیشه از طریق نیروی نظامی، دیپلماسی، و یا اتحاد، به رسمیت شناختن دیپلماتیک، سیاست های تجاری …و غیره مداخله می کنند.

غرب، با ارتش مجهز و برتر خود ،و بنا بر گرایش تاریخی به استفاده از زور برای دستیابی به منافع سیاسی اش دریغ نمی کند و اکثر مواقع بدین صورت مداخله می کند.

در اینجا “مداخله” فی نفسه مشکل مطرح نیست،بلکه کاربرد گزینشی-انتخابی از آن مطرح می باشد. مداخلات غربی معمولا غیراخلاقی هستند،اما از لحاظ “اخلاقی” همیشه دخالت ها توجیه می گردند.

مداخله غیراخلاقی در سراسر جهان شایع ترین نوع مداخله در امور داخلی کشورها می باشد که در این جا (مصر )غرب در تلاش برای توجیه اقدامات سیاسی خود بر دلایل اخلاقی می باشد.

می توان چنین تفسیر نمود که این عمل رویکردی است برای ایجاد “مشروعیت نرم”(قدرت نرم) برای “قدرت سخت”(اقدامات نظامی) خود و برای توجیه کاربرد زور در امور داخلی دیگر کشور ها!

این سیاست آنهم در میان قدرت های نظامی جهان،تدبیری کاملا زیرکانه و عاقلانه محسوب می شود چرا که غرب از پوشش “اخلاق” برای سرپوش نهادن بر سیاست هایش و توجیه درستی سیاست های فعلی خود استفاده می کند.

مشکل مطرح در خصوص توجیهات اخلاقی درخصوص تصمیمات سیاسی این است که صحت این گونه توجیهات اخلاقی ساختگی خیلی زود مشخص می شوند.

این مورد را در جنگ دوم عراق مشاهده کردید.

آنهایی که خواهان حمله به عراق بودند و در این مورد مدرک کافی در اختیار نداشتند،از مخالفان داخلی و خارجی این سوال را می پرسیدند: “آیا شما می خواهید رژیم صدام حسین به حکومت خود ادامه بدهد؟”.

قطعا جواب آنها “نه” خواهد بود.

اما در آن دوره ،جهان مشکلات سیاسی متعددی را برای رسیدن به راه حل های فوری پیش رو داشت: رژیم رابرت موگابه در زیمبابوه، جنگ های بی پایان در آفریقای مرکزی، اشغال وحشیانه اسرائیل، اقلیت ها در چین و غیره که شرایط آن زمان واقعا پیچیده بود.

آیا ایالات متحده در نظر داشت با تکیه به قدرت نظامی اش به این اوضاع پایان دهد؟

اما شالوده ریاکار این سیاست دو روی غرب به سرعت آشکار شد.

در مورد مسئله مصر نیز چنین اتفاقی افتاد.

آمریکا و کشورهای دیگر تا حد زیادی بنا به دلایل سیاسی و نه اخلاقی، تصمیم به مداخله در کشورها گرفتند،اما از “اخلاقیات” برای توجیه رویکرد و عملکرد خود استفاده کردند.

کشورهایی که قصد مداخله در امور کشورها را دارند بر این باورند که وضعیت مردم در آنجا بسیار بد است و آنها باید وارد عمل شوند، برای حفاظت از غیرنظامیان، ترویج دموکراسی، حمایت از حکومت قانون، و هزاران دلایل دیگر که برای توجیه عمل خود خواهند تراشید.

در پایان اینکه، به گفته آنها، “مداخله” از نظر سیاسی امر مهمی نیست، توجیه آنها این است که “ما در امور داخلی کشوری “مستقل” دخالت نخواهیم کرد”.

این گفته آنها در مورد مصر که:”ما باید از حسنی مبارک حمایت کنیم تا آنجا که ما به او برای ساکت نگه داشتن مردم عادی و شکنجه انسان های بد نیز داریم”،اصلا خوشایند مردم نمی باشد.از طرفی بهانه ای ست غیر قابل قبول و منطقی!

با عدم لحاظ بهانه “اخلاقیات” و ایجاد فضایی مناسب برای بررسی واقعی شرایط حاکم بر آن کشور، برای تصمیم گیری مناسب،خود شهروندان نوع مداخله را بهتر می توانستند ارزیابی کنند و همین امر می توانست سیاست های ریاکارانه غرب را که تاکنون به اعتبار و درستی غرب آسیب زیادی رسانده و چهره ای منفور در بین مردم ایجاد کرده،متوقف نماید.


باشگاه خبرنگاران

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.