اروپایِ نگران، منتظر ملاقات یک زوج اقتصادی است

زهرا خدایی


فرانسوا اولاند، رییس جمهور سوسیالیست فرانسه امروز سه شنبه (۱۵ می) رسماً وارد کاخ تاریخی الیزه می شود. طبق اعلام رسمی قرار است اولین ملاقات رسمی رییس جمهور با آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان باشد؛ کشور و در واقع رقیب دیرینه ای که رهبران فرانسه از دیرباز همواره به عنوان مانع اصلی تحققِ رویایِ رهبری خود بر اروپا به آن نگریسته اند.  از سویی از زمان روی کارآمدن اولاند این شائبه تقویت شده بود که دو سیاستمدار ممکن است بر سر برنامه های اقتصادی اروپا دچار تضاد آراء باشند و از این رهگذر “بستۀ ثبات اروپا” متعاقب اختلاف نظر دو قدرت برتر اقتصادی به نجات کشورهای بحران زده نرود.
اما نکتۀ قابل توجه پیرامون ملاقات مرکل و اولاند اینست که صدراعظم آلمان در زمان تبلیغات انتخاباتی اولاند، تمایلی به سفر این نامزد سوسیالیست به برلین از خود نشان نداده بود اما طی دو روز اخیر شکست حزب مرکل در انتخابات محلی “رنانی” و برتری موقعیت سوسیالیست ها در آن این بار مرکل را در موقعیت ضعیف تری در مقابل اولاند سوسیالیست قرار داده است.
با این حال جریانهای دست راستی فرانسه به القاء نگاه خوشبینانه نسبت به اولین سفر رسمی رییس جمهور تمایل دارند و امید دارند که اولاند خیال مذاکرۀ مجدد بر سر بستۀ نجات اروپا را نداشته باشد. اینکه اولاند چه سیاستی را در قبال همسایۀ دیوار به دیوار فرانسه اتخاذ خواهد کرد، تا آخر هفتۀ جاری اندکی مشخص خواهد شد؛ اما تاریخ نیز به یاد دارد که به رغم برتری آلمان در حوزۀ اقتصادی این میتران بود که رویکرد مثبتی نسبت به اتحاد دو آلمان از خود نشان داد و با تشویق بی وقفۀ هلموت کهل به خارج کردن مارک آلمانی و به کارگیری یورو، خاطرۀ خوبی از میتران را در اذهان آلمانها به جای نهاد. خبرآنلاین ابعاد سفر رییس جمهور جدید فرانسه به آلمان را با سیدشمس الدین خارقانی، سفیر اسبق کشورمان در آلمان مورد بررسی قرار داده است که در ذیل می خوانید.
چرا اولین مقصد اولاند، آلمان است؟
همانطور که می دانید رابطۀ آلمان و فرانسه روابطه ای دیرینه است. زمان ریاست جمهور فرانسوا میتران، فرانسه روابط بسیاری خوبی با هلموت کهل برقرار کرد و کهل نیز متقابلاً خواهان تداوم رابطه بود. شرودر هم با شیراک ارتباطات نزدیک داشت. در واقع تاریخ سیاسی معاصر اروپا تا جایی که به یاد دارد، رهبران دو قدرت برتر اقتصادی اروپا را در کنار هم اما در قالب رقیب به خود دیده است؛ مرکل- سارکوزی، شیراک- شرودر، کهل- میتران و …
به این دلیل که فرانسه فکر می کند بدون کمک اقتصادی آلمان، امکان اینکه بتواند اتحادیۀ اروپا را رهبری کند، ندارد و آلمان هم فکر می کند بدون کمک فرانسه امکان حفظ ساختار اتحادیه مقدور نیست. برای همین این ارتباطی دوجانبه و متقابل میان دو کشور برقرار است. هر دو به این واقعیت آگاهی دارند و تداوم این سیاست را خواستارند. کمااینکه سارکوزی و مرکل نیز در مذاکرات و همفکریهایشان برای حل بحران یورو تقریباً به اجماع نظر رسیده بودند و ارتباط نزدیکی با هم داشتند. لذا مشخص است چرا فرانسه اولین مقصد خود را آلمان قرار داده است. کمااینکه مرکل نیز بلافاصله بعد از روی کار آمدنش مقصد اول خود را فرانسه قرار داده بود.
از سوی دیگر برخی از کشورها از جمله انگلستان خواهان گسترش عمقی اتحادیه نیستند و مشارکت چندانی در طرحهای اروپایی ندارند؛ اما فرانسه و آلمان هر دو خواهان گسترش عمقی و طولی اتحادیه هستند و همین مسئله سبب نزدیکی و همفکری بیشتر دو قدرت اقتصادی در مقابل سیاست های واگرایانۀ انگلیسی ها شده است. از این رو فارغ از اینکه چه حزبی در آلمان و یا فرانسه روی کار باشد، یکی از عوامل موثر برای اتحادیه گسترش روابط بین این دو قدرت برتر اقتصادی می بینند.
از زمان روی کار آمدن اولاند شائبۀ عدم توافق میان اولاند و مرکل بر سر بستۀ رشد اقتصادی اروپا تقویت شده است، این مسئله تا چه میزان جدی است؟
اول باید به این مسئله اشاره کنم که طرح ارائه شده از سوی آلمانها، طرحی اجتناب ناپذیر بوده است. یعنی طرحی است که منافع همه کشورها را در نظر گرفته و قصد نجات اروپا را دارد. تصور من بر اینست هم اکنون به خاطر وضعیت یونان و بی ثباتی سیاسی و اقتصادی در این کشور این احتمال که اولاند قصد مخدوش کردن این طرح را به طور کلی داشته باشد، بسیار ضعیف است. به خصوص اینکه شخص اولاند از کسانی است که طرفدار شدید گسترش عمقی اتحادیه اروپاست، و بارها در مواضع و سخنان خود به این مسئله اشاره کرده است، از این رو این انتظار از وی میرود که به شعارهای خود جامۀ عمل بپوشاند. صدراعظم آلمان نیز به تازگی اعلام کرده است که برخی تغییرات را حتماً در بسته ثبات در نظر خواهد گرفت. این تغییرات خیلی نباید تغییرات عمقی و زیادی باشد و قطعاً سطحی است. به نظر می رسد که رییس جمهور جدید فرانسه با پذیرش تغییرات سطحی در بستۀ ثبات اروپا توافق خواهد کرد و دست پر از برلین به پاریس بازخواهد گشت و متعاقباً آلمانها نیز راضی خواهند بود.  چون اتحادیه اروپا به نظر می رسد بدون این بستۀ نجات که پیشنهاد آلمان است، نمی تواند یورو را نجات بدهد. از همین روست که اروپا و بازارهای جهان نگران نتایج و دستاوردهای ملاقات این زوج اقتصادی هستند.
آیا فکر نمی کنید با توجه به تغییر دولتها برنامه های ریاضتی در نظرگرفته شده برای مقابله با بحران از سوی رهبران دیگر کارایی خود را از دست داده باشد؟ کمااینکه روی کارآمدن یک رییس جمهور سوسیالیست در فرانسه نیز متعاقب خواست مردمی برای تغییر در سیاست های اقتصادی صورت گرفت.
اولاند بارها در سخنان خود اعلام کرده بود که همان برنامه های دولت قبلی را با اندکی تغییر پیاده خواهد کرد. واقعیت اینست که راه چارۀ دیگری وجود ندارد. اولاند به این دلیل در فرانسه روی کار آمد که بعد از ۱۷ سال حکومت دست راستی، آنها کارنامۀ مثبتی از خود به جای نگذاشتند. با بحران اقتصادی موجود نیز آستانۀ تحمل مردم به پایان رسیده بود. اگر خاطرتان باشد سارکوزی نیز در دور دوم انتخابات ریاست جمهور در سال ۲۰۰۷ با ۵۳% آراء به قدرت رسید؛ یعنی در واقع اکثریت قاطعی را نتوانست به دست گیرد. این نشان دهندۀ اینست که مردم فرانسه از وضعیت موجود به تنگ آمده اند. به خصوص اینکه سارکوزی زیاد حرف میزد و عملش نسبت به حرفش زیاد نبود. برای همین بود که فرانسویها به اولاند رأی دادند. اولاند هم می داند از یکطرف نباید سیاست های ملی را فدای سیاست های منطقه ای کند و از سوی دیگر می داند که باید جایگاه فرانسه را در ساختار اتحادیه اروپا در مقابل رقیب آلمانی مستحکم کند. آلمانها نیز خواهان تقویت حضور خود در ساختار اروپا هستند. اروپایی و یورویی که نقش زیادی در توسعۀ اقتصادی و رشد این کشور ایفا کرده است.
فراموش نکنیم بحث ها و مذاکرات زیادی در ساختار اتحادیه اروپا صورت گرفت مبنی بر اینکه چگونه می توان بحران فعلی را مدیریت کرد. در واقع بعد از بحث ها و رایزنی های متعدد میان وزیران اقتصاد اروپا، طرح بستۀ نجات ارائه شد و همگان بر سر آن به توافق رسیدند. در واقع این طرح تنها راهکار برون رفت از بحران فعلی است؛ اهمیت همبستگی میان اعضاء و نجات پول مشترک از مهمترین دلایل وجودی طرح ثبات است. از سوی دیگر مردم نگران منافع خود و سرمایه های ملی کشورشان هستند و همواره خود را با این سوال مواجه می بینند که چرا پولی که با زحمت بدست می آید، به جیب کشورهایی برود که مردمانشان به تن پروری و تنبلی شهره اند.(یونان)
طرح مذکور علاوه بر اعطای کمکهای مالی، شامل حذف یارانه ها و کمک های دولتی به بخش های مختلف است تا در نهایت محصولات قیمت واقعی خود را پیدا کنند و همچنین شامل طرحهای ریاضتی است که از سوی صندوق بین المللی پول برای کشورها تجویز شده است. به عبارتی کشورهای ضعیف باید با اجرای این طرحها خود را به استاندارد و کارکرد سایر کشورها برسانند که البته کار بسیاری مشکلی است.
آینده سیاسی و اقتصادی اروپا را چگونه پیش بینی می کنید؟
اروپایی ها یاد گرفته اند که با هم مذاکره کنند. برخلاف کشورهای جهان سوم که هنوز یاد نگرفته اند با کشورهای همسایۀ خود مذاکره کنند و مشکلات خودشان را با حرف حل کنند، اروپایی ها زبان دیپلماسی را به خوبی یاد گرفته اند. هم اکنون نیز همین وضعیت ادامه دارد.
دوم اینکه اروپا آموخته است هر کشوری دارای قدرتی است و هر قدرتی نیز براساس میزان قدرتش منافع خود را باید تأمین کند. طبیعتاً منافع آلمان بیشتر از کشور کوچکی به نام لوکوزامبورگ است و این کشور نیز برتری آلمان بر خود را پذیرفته است. با پذیرش این واقعیات منافع جمعی اروپا نیز اجازه نمی دهد که این مشکل بر اروپا غالب شود و هنوز هم نشانه و یا مستنداتی را مشاهده نکردم که بگوید این منافع به گونه ای دیگر در کنار هم قرار دارند. برخلاف فرضیه های موجود مبنی بر فروپاشی اتحادیه، به نظر من این اتفاق رخ نمی دهد بلکه با اعمال تغییراتی در ساختار، این نهاد به فعالیت خود ادامه خواهد داد.

۴۹۲۶۳

دانلود   دانلود


خبرآنلاین

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.