اشک‌ها و لبخندهای ۲ اعدامی پای چوبه دار

غلامرضا مسکنی: دو مرد اعدامی در حالی که مأموران زندان آنها را همراهی می‌کردند، با گام‌های لرزان کنار چوبه دار ایستادند. سکوت مرگبار حاکم بر دیوارهای سیمانی زندان وحشت دو مرد اعدامی از مرگ را بیشتر کرده بود که ناگهان طناب دار بر گردنشان گذاشته شد.
 
کمی آن سوتر اما خانواده اولیای دم که شاهد گرفتار شدن دو مجرم در دست عدالت بودند در سکوت صبحگاهی به آرامی می‌گریستند که قاضی جمشیدی سرپرست واحد اجرای احکام دادسرای جنایی آخرین تلاش خود را برای نجات زندگی دو متهم انجام داد.
 
دو مرد اعدامی از بالای چوبه دار شاهد تلاش قاضی اجرای حکم بودند. نفس در سینه‌شان حبس شده بود و یک جواب نه می‌توانست زندگی را از آنها بازستاند که ناگهان برق امید در چشم قاضی اجرای حکم درخشید و به اشاره او طناب از گردن‌شان برداشته شد و ثانیه‌هایی بعد گریه‌های شوق شان سکوت مرگبار زندان را شکست. 

نخستین متهم پرونده که بود؟
ساعت ۹ و ۲۰ دقیقه صبح روز ۲۱ اسفند ماه سال ۸۳ رفتگر شهرداری در یکی از خیابان‌های شهرک قدس با دیدن جسم مشکوک نایلون پیچی داخل جوی آب پلیس را با خبر کرد. مأموران لحظاتی بعد در محل حاضر شدند و بعد از گشودن نایلون با جسد پسر ناشناسی روبه‌رو شدند که هیچ اوراق شناسایی به همراه نداشت. 

اولین بررسی کارشناس پزشکی قانونی در محل مشخص کرد که مقتول سه روز قبل با اصابت جسم سختی به سرش کشته شده است. سپس جسد به پزشکی قانونی فرستاده شد. مأموران با بررسی پرونده افراد گمشده با شکایت مرد میانسالی روبه‌رو شدند که مشخصات پسر گمشده‌اش شباهت زیادی به مقتول داشت.
 
شاکی بعد از دیدن عکس، جسد امیر را شناسایی کرد و گفت: پسرم ۱۹ بهمن ماه از خانه خارج شد تا به قهوه‌خانه‌ای برود که پاتوق دوستانش است اما دیگر به خانه بازنگشت. تحقیقات بعدی پلیس نشان داد امیر از چندی پیش بعد از دوستی با دختر جوانی به نام فریبا او را به عنوان نامزد خود به دوستانش معرفی کرده است.
 
پلیس فریبا را مورد بازجویی قرار داد. دختر جوان ابتدا با تناقض‌گویی ادعا کرد با امیر دوست بوده ولی بعد از ناپدید شدنش از وی خبر ندارد اما سرانجام لب به اعتراف گشود و گفت: من با امیر در خیابان دوست شدم. او قرار بود به خواستگاری من بیاید اما بعدا مرا فریب داد و به من تجاوز کرد. بعداً هم برای خواستگاری بهانه می‌گرفت تا اینکه برادرم متوجه ماجرا شد. تقی مرا به شدت کتک زد و قرار شد برای گرفتن انتقام امیر را به خانه بکشانم تا او را بکشد. روز حادثه وقتی مقتول به خانه ما آمد، برادرم پشت پرده پنهان شد و من با سرفه کردن به او علامت دادم که بیاید. تقی از پشت با چوب به سر امیر کوبید و او را به قتل رساند. برادرم جسد را نایلون پیچ کرد و چند روزی در خانه نگه داشت. وقتی متوجه شدیم جسد فاسد شده مخفیانه آن را در جوی آب رها کردیم. 

بعد از اعتراف فریبا، کارآگاهان تقی را دستگیر کردند و او با اعتراف به قتل، گفته‌های خواهرش را پذیرفت. پرونده وقتی کامل شد برای رسیدگی به شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. هیئت قضایی بعد از شنیدن دفاعیات متهمان و وکیل مدافعشان تقی را به قصاص و فریبا را به سه سال حبس محکوم کردند. پرونده بعد از تأیید حکم در شعبه ۱۱ دیوان عالی کشور برای اجرا در اختیار قاضی جمشیدی رئیس شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی قرار گرفت. 

ماجرای پرونده دومین مرد اعدامی چه بود؟
بامداد ۷ فروردین ماه سال ۸۳ مرد قوی هیکلی پیکر خونین مرد جوانی را با ماشین فیات قرمز رنگی مقابل بیمارستان زعیم پاکدشت رها کرد و گریخت. تیم پزشکی تلاش زیادی برای نجات جان مرد زخمی انجام داد اما وی جان باخت. پس از آنکه هویت مقتول شناسایی شد تحقیقات پلیس نشان داد بهروز قبل از حادثه زن جوانی به نام ثریا را صیغه کرده بود. مأموران وقتی به سراغ ثریا رفتند متوجه آثار بریدگی روی دست‌های او شدند و در این باره از او سؤال کردند. ثریا که با سؤال مأموران غافلگیر شده بود، راز جنایت را فاش کرد. 

وی گفت: من از مدتی پیش صیغه بهروز بودم تا اینکه چند روز قبل صیغه ما تمام شد و من صیغه مرد دیگری به نام رحیم شدم اما ماجرا را به بهروز نگفتم. شب حادثه مقتول با من تماس گرفت و گفت می‌خواهد به دیدن من بیاید و درباره تمدید صیغه‌نامه حرف بزند. من هم موضوع را به رحیم گفتم و دو نفری تصمیم گرفتیم بعد از آمدنش به او بگویم که من صیغه رحیم شده‌ام و نباید با هم ارتباط داشته باشیم. وقتی بهروز به خانه ما آمد و رحیم را دید با او درگیر شد . آنها یکدیگر را به شدت کتک زدند که رحیم ناگهان با چاقو به سوی بهروز حمله کرد و ضربه‌ای به او زد. من چاقوی رحیم را گرفتم که دستم برید. رحیم بعد از دستگیری با اعتراف به قتل گفت: من آن شب برای دیدن ثریا به خانه‌شان آمدم که متوجه شدم چراغ‌ها خاموش است ولی تلویزیون روشن است. من با کلید یدکی که داشتم در را باز کردم که دیدم مقتول در حال لباس پوشیدن است. به او اعتراض کردم که درگیری خونین ما آغاز شد. من قصد کشتن او را نداشتم و وقتی هم که زخمی شد برای نجات جانش او را به بیمارستان رساندم که دیر شده بود. بعد از تکمیل پرونده، متهم برای محاکمه در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری حاضر شد. هیئت قضایی بعد از شنیدن دفاعیات متهم و وکیل مدافعش وی را به قصاص محکوم کرد. 

بعد از اعتراض متهم حکم دادگاه در شعبه ۱۱ دیوان نقض شد و برای رسیدگی به شعبه ۷۱ فرستاده شد. هیئت قضایی برای دومین بار متهم را به قصاص محکوم کرد و این بار حکم قصاص در شعبه ۳۳ دیوان تأیید و پرونده برای اجرا به شعبه اجرای احکام دادسرای جنای ارسال شد. 

رضایت پای چوبه دار
قاضی جمشیدی، رئیس شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی درباره این دو پرونده به خبرنگار ما گفت: قرار شد صبح روز چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ماه حکم قصاص دو قاتل با حضور اولیای دم اجرا شود. 

وی ادامه داد: سحرگاه چهارشنبه برای اجرای حکم در زندان اوین حاضر شدیم و دو مرد اعدامی بعد از خواندن نماز صبح پای چوبه‌دار قرار گرفتند. 

در حالی که طناب دار به گردن دو قاتل آویزان بود و لرزش پاهایشان و زمزمه‌های استغفارشان آخرین لحظات عمرشان را نشان می‌داد، برای آخرین بار از اولیای دم تقاضای بخشش کردیم که سرانجام، دو خانواده در اقدامی خداپسندانه از اعدام دو مجرم گذشت کردند . دو اعدامی که شوکه و مبهوت مانده بودند خودشان را به پای خانواده‌های اولیای دم انداختند و بر دست وپای آنها بوسه زدند.


جوان آنلاین – آخرین عناوین حوادث

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.