فرآیند تولید و انتشار خبر در جامجم چگونه است؟
جام جم آنلاین: خبر، باران نیست که ببارد روی سرمان؛ نور نیست که اگر پردهها را کنار بزنیم، بیدریغ تحریریهمان را روشن کند؛ خبر برای ما مثل خرگوشی است که باید دنبالش بگردیم و کمین کنیم و تله بگذاریم، مثل پروانهای است که مینشیند روی شانهمان و اگر دیر بجنبیم در چشم برهم زدنی میپرد و گم میشود.این گزارش شرحی است مختصر از پشت پرده تولد و انتشار روزنامه ما که هر صبح به دنیا میآید، هر غروب میمیرد و صبح روز بعد بار دیگر، جان میگیرد.
میان صبح روزی که ما به شکار خبر میرویم تا سپیدهدم روز بعد که فرزند تازه به دنیا آمده کاغذیمان، در کیوسک روزنامهفروشی صدایتان میکند و شما ناگهان مقابلش متوقف میشوید و تماشایش میکنید، راهی پرفراز و نشیب وجود دارد که خیلیهایتان از آن بیخبرید.
این گزارش شرحی است مختصر از پشت پرده تولد و انتشار روزنامه ما که هر صبح به دنیا میآید، هر غروب میمیرد و صبح روز بعد بار دیگر، جان میگیرد.
هرچند که محدودیت فضا و جا در این صفحه امکان تدوین گزارش جامع و مانعی که زحمت همه دست اندرکاران روزنامه را بازگو کند، به ما نمی دهد، اما برای آشنایی مخاطبانمان مختصری از شرح شکار یک خبر تا زمانی که به چاپ میرسد در این نوشتار خواهد آمد.
۱
شرح شکار
ما همه جا هستیم. در کلانتریها و دادگاهها، در وزارتخانهها و سازمانها، در مراکز تحقیقاتی و ورزشگاهها و…. گروهی هم کوچهها و خیابانها را گز میکنیم تا حقیقت را به چشم ببینیم و برایتان روایت کنیم.
گاهی وقتها هم خبر از دل گفتوگوهایمان با مسوولان بیرون میآید؛ گاهی، با نمابر به دفتر تحریریهمان ارسال میشود؛ زمانی، حاصل تماسهای شما با ماست؛ بخشی از اخبارمان را هم از خبرگزاریها میگیریم.
تحریریه جامجم هشت گروه دارد: سیاسی، حوادث، رسانه، فرهنگی، اجتماعی، علمی، ورزشی و شهرستانها. اعضای هر گروه، دور میزهای بزرگ چوبی روی صندلیهای چرخدار مینشینند و اگر در حوزههای خبریشان نباشند معمولا در ساعت خبر که از ساعت ۲ بعدازظهر تا شش عصر است، بسرعت مشغول تایپ کردن و تنظیم اخبار میشوند.
خبر را که تایپ میکنیم و پرینت میگیریم، میسپریمش به دبیر سرویس گروهمان و او هم خبرمان را بسته به نوعش، به یکی ازمعاونان سردبیر تحویل میدهد که معمولا هر روز بجز پنجشنبهها از صبح تا حوالی ساعت ۹-۸ شب مشغول مطالعه صفحات روزنامه هستند. تحریریه ، سردبیری هم دارد که وصف حالش را در بخشهای بعدی میخوانید.
دبیر سرویسها و معاونهای تحریریه، خط به خط خبر را که خواندند، تصحیحش که کردند، میفرستندش طبقه دوم برای حروفچینها تا آنها به متنی قابل استفاده برای صفحهبندی تبدیلش کنند.
چاه خبر
فکر میکنید ما اهالی تحریریه برای فرستادن خبرهایمان به طبقه دوم چه کار میکنیم؟ آنها را دستمان میگیریم و ۲۰ پله را بارها و بارها پایین میرویم و بالا میآییم و به حروفچینها تحویلشان میدهیم؟ نه! باورتان میشود اگر بگویم ما پشت یکی از ستونهای تحریریه چاه حفر کردهایم؟ این چاه، از طبقه سوم به دوم میرسد و ما خبر را از آن پایین میاندازیم تا دستهایی آن را بسرعت از داخل سبد سپید و پلاستیکی که زیر دهانه چاه نصب شده، بردارند.
میدانید تا به حال چند بار خبرنگارها همراه خبرشان موبایلشان را هم اشتباها از این کانال پایین انداختهاند؟!
۲
مفتول و موش و نامرد از کجا میآید؟
خبر که با ضربههای نرم انگشتهای حروفچینها برای استفاده در رایانه آماده میشود، پر میکشد تا روی میز نمونهخوانها. ما در جامجم به دیوار اعتقادی نداریم! در روزنامهمان سخت میشود میان دو گروه کاری، دیواری بلند پیدا کرد. فاصله میان حروفچینی و نمونهخوانی هم دیوار نیم متری است که صرفا مرزی باریک میان دو قلمروست.
نمونهخوانها، مطالب حروفچینی شده روزنامه را کلمه به کلمه میخوانند و آنها را با دستنوشتههای خبرنگارها تطبیق میدهند که مبادا اشتباهی در تایپ رخ داده باشد و این یعنی وقتی روزنامهای «هوش» را بنویسد «موش» یا «نامزد» را بنویسد «نامرد»، یا «مقتول» را بنویسد «مفتول»، پای نمونهخوانیاش میلنگد.
نمونهخوانها که اصلاحات را انجام دادند، حروفچینها که غلطهای تایپیشان را تصحیح کردند، نوبت میرسد به هنرنمایی صفحهآراها. اینجاست که خبرنگارها یا دبیر سرویسها ناچار میشوند آن ۲۰ پلهای را که پیشتر وصفش رفت، پایین بیایند و کنار صفحهآراها، دست به سینه بایستند و خبرهای آماده شده را تحویلشان دهند تا آنها مطالب را در نسخه دیجیتالی صفحات بچینند.
۳
از لنز دوربین تا قلب
صفحهها عکس لازم دارد و تامین عکس، مسوولیت همسایه دیوار بیدیوار صفحهبندی است: گروه عکس و آرشیو. دیوار بیدیوار، اشتباه تایپی نیست! پیشتر هم گفتم که ما در جامجم از دیوار…..البته مگر در موارد خیلی خیلی استثنایی!
اعضای گروه عکس، عکاسهایی هستند که وجه مشترک تمامشان، دوربین و کیف سنگینی پر از انواع لنزها روی شانهشان است.
این گروه همانهایی هستند که ما روزنامهنگارها در گزارشهای پرخطر از همراهیشان دلگرم میشویم و وقتی کسانی به گزارش تهیه کردن ما اشکال میگیرند، اولین واکنششان، حمله به آنها و شکستن لنز دوربینشان است، چون معترضان هم این راز را میدانند که از لنز دوربین یک عکاس تا قلبش، فقط یک نفس فاصله است.
گروه عکس علاوه بر عکاسها، بخش آرشیو هم دارد؛ همان بخشی که اعضایش میتوانند برای هر موضوعی، از شیر مرغ گرفته تا جان آدمیزاد، عکسی از بانک عکس روزنامه پیدا کنند و اگر موفق نشوند، آن وقت مدیر هنری روزنامه با چند ضربه قلم برایشان معجزه میکند.
۴
مُهر سرنوشتساز
صفحهها که در قالب دیجیتالی تنظیم شد بار دیگر برای پرهیز از همان قضیه «مفتول و موش و نامرد» به صفحهخوانی میرود و در صورت تایید شدن، برمیگردد به تحریریه در طبقه سوم.
نشانی مقصد کاملا سرراست است: ورود از در تحریریه، سه قدم به جلو، چهار قدم به راست. خوش آمدید! شما در اتاق سردبیری روزنامه جامجم هستید؛ اتاقی بزرگ با یک میز بیضی ۱۰ نفره که روی آن دو کاسه بلور است، پر شده از بیسکویت. هر روز حوالی ساعت ۳ بعدازظهر، معاونها و دبیرها و سردبیر در این اتاق، سوژههای خبری و گزارشیشان را پیشنهاد میدهند.
سردبیر، صفحههای روزنامه را سرصبر و با احتیاط میخواند و اگر پس از امضای معاونانش به آنها «بله» بگوید، میفرستدشان به ۲۰ پله بالاتر، دفتر مدیر مسوول در طبقه چهارم.
آخرین نظارت بر کیفیت صفحات روزنامه در این دفتر انجام میشود، چشمها هوشیارانه روی خطوط و عکسها و نوشتهها میگردند و اگر مدیر مسوول، مهر آبیاش را بر پیشانی صفحه بکوبد، نسخه اولیه دیجیتالی به گروه انفورماتیک سپرده میشود تا آنها به نسخه پی.دی.اف تبدیلش کنند و با اینترنت، به شش چاپخانه جامجم در سراسر کشور بفرستندش.
می پرسید اگر اینترنت قطع شد، چه میشود؟ ما در پشت بام روزنامه، کبوترهای جلدی داریم که لوح فشرده صفحات پی.دی.اف شده را به پای آنها میبندیم و…. کاش میشد این طور باشد اما حقیقت این است که در صورت قطع اینترنت ناچاریم لوح فشرده صفحات را با پیک موتوری به چاپخانه بفرستیم.
۵
ما به همزاد اعتقاد داریم
شما به همزاد معتقدید؟ هر روزنامه کثیرالانتشاری در دنیا باید همزادی در جهان صفر و یک داشته باشد، ما هم در طبقه اول، یکی داریم.
سایت جامجم آنلاین، همزاد روزنامه ماست و در تمام طول روز، همراه ما مشغول انتشار اخبار در فضای مجازی است.
همزاد ما نه تنها خبرهای روز را پیش از پخش روزنامه به مخاطبان آنلاینش میرساند، بلکه هر شب راس ساعت ۱۲، نسخه پی دی اف و متن روزنامه روز بعد را هم در اختیار دوستدارانش قرار میدهد.
۶
قلمرو غولهای رنگی
…. و اما چاپخانه! امکان ندارد کسی برای نخستین بار وارد چاپخانه شود و از عظمت دستگاههای چاپ و صدای مهیبشان و لرزش خفیف زمین زیر پایش وقت کار دستگاهها وحشت نکند.
چاپخانه برای کارگرانش یعنی هوایی به گرمی کوره آجرپزی، بوی ناخوش داروهای مخصوص چاپ، غوغای سیلندرها و نوردهای آغشته به رنگهای سرخ و آبی و زرد و سیاه، رفت و آمد تیغههای تیزی که میتواند انگشتها را در چشم برهم زدنی قطع کند و مهی غلیظ از پرز کاغذ که در ریه رسوب میکند اما برای ما و شما، چاپخانه جایی است که نسخه پی. دی. اف صفحات روزنامهها در کالبد کاغذهای سپید دمیده میشود.
روزنامه که در تیراژ چندصدهزارتایی چاپ میشود کسی باید باشد که برساندشان تا کیوسکهای روزنامهفروشی.
این کار به عهده شبکه گسترده، منظم و تلاشگر توزیع روزنامه در سراسر کشور است که با دریافت اولین نسخههای چاپی در ساعت ۲۴ حرکت به سمت شهرها و کیوسکها را آغاز میکنند.
غروب که برمی گردیم…
ایستگاه آخر هر خبری، کیوسک روزنامهفروشی نزدیک خانه شماست؛ همانجایی که چشمهایتان با عکسها و تیترهایمان پیوند میخورد.
روزنامه فقط یک نیم روز زنده میماند و ما خبرنگارها هر غروب که به خانه برمیگردیم، میدانیم خبرهایش سوخته و دارد کاغذ باطله میشود تا روز بعد، باز در چرخهای دشوار و طولانی متولد شود و حقیقت را تکرار کند.
مریم یوشی زاده – گروه جامعه
jamejamonline.ir – 22 – RSS Version