با سلام . شرایط من شاید با جوانهای دیگر یه کم متفاوت…

۱۲ تیرماه ۱۳،

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، ۲۲ ساله )

با سلام . شرایط من شاید با جوانهای دیگر یه کم متفاوت باشه اونم به خاطر اینه که من دو تا خواهر و یک برادر بزرگتر از خودم دارم . من الان ۲۲ سال سن دارم و ترم اخر دانشگاه هستم . من حدود ۲ سال هست که یکی از دخترهای محل را میخوام . حدود ۲ سال تحمل اوردم ولی دیگه صبرم تموم شد نمیدونستم چیکار کنم وبه دلیل محدودیت هایی که داشتم تصمیم گرفتم موضوع را با روحانی محل در میان بگذارم . وقتی این موضوع را به ایشون گفتم و شرایطم هم بهش گفتم قرار بر این شد که ایشون با والدین دختری که میخواستم صحبت کنند و در صورت موافقت اونها حاج اقا بیان و با والدین من هم صحبت کنند تا بقیه مراحل را جلو ببریم . ولی از قضا دختره قبول نکرد و این در حالی بود که والدینش راضی بودند. با این جواب من کلا ریختم به هم و از همین رفتار من کم کم خانوادم قضیه را فهمیدند . اول از همه شروع کردند به سرزنش من که تو که دو تا خواهر و یه برادر بزرگتر از خودت داری غلط میکنی از این کارا بکنی و این که به دلیل این که تو درس و تحصیلت خوبه باید فقط به فکر کارشناسی ارشد باشی و زمان که بگذره فکر دختره از ذهنت میره و اگه کارشناسی ارشد بگیری هم یه دختر با مدرک بالاتر گیرت میاد هم خوشگلتر از این دختر هم گیرت میاد . این در حالی است که من هنوز به فکر اون دختر هستم و به دلیل این که من اون دختر را هر شب توی مسجد میبینمش ( ولی هرگز تا حالا باهاش حرف نزدم ) و به خاطر اینکه برادرش رفیق صمیمی من هست پالسهایی از طرف اون دریافت کردم مبنی بر این که خواهرش هم به فکر منه و منتظره تا من دوباره به خواستگاریش برم و دلیل مخالفت اولیه اون به خاطر این بوده که والدین من از موضوع خبر نداشتن و حالا اون هم منو میخاد . حالا من کلا گیج شدم و نمیدونم جیکار کنم یه طرف خانوادم که فعلا به من میگن فقط ىرس بخون و پدرم که خود را بزرگ فامیل حساب میکنه و به راهنمایی و مشورت هیج کس گوش نمیده و یه طرف هم من و اون دختر و علاقه ای که نسبت به هم داریم . حالا شما میگید جیکار کنم. این درد دوری با این که شیرینه ولی بعضی مواقع به استخوان میرسه و غیر قابل تحمل.( اخر این که دختره ۱۸ سالشه) جان من زود جوابمو بدید .راستی باید یک نکته دیگه هم اضافه کنم اونم اینه که به خاطر ویژگی هایی که این دختر داره اینو میدونم که چندتا رقیب هم برای من پیدا شده و بعضی ها هم توی مسجد محل به خاطر منافع خودشون سعی در خراب کردن رابطه من با این خانواده با انواع کارها دارند مثلا بد جلوه دادن من برای دختره و خیلی چیزای دیگه. حالا من موندم چیکار کنم چون واقعا خیلی سخته که یکی رو دوست داشته باشی و نتونی بهش بگی به نظر شما بهتر نیست من دختره رو کنار بکشم و تموم حرف دلم رو بهش بزنم تا از این سردرگمی در بیام؟ با تشکر

مشاور ( خانم مریم مردانی – شنبه، ۸ تیر )

با سلام و عرض ادب
به نظرم در ابتدا راه حل را درست انتخاب کردید اما چرا آن را ادامه ندادید؟ مطرح کردن آن با فرد با صلاحیتی مانند روحانی محل به نظر درست می رسد اما چرا فرصت ندادید تا خود ایشان با خانواده تان صحبت کند؟ به نظر می رسد هنوز هم دیر نشده و از ایشان بخواهید تا این مسئله را با خانواده مطرح کند. به نظر بنده ایشان روش های خاص خود را برای راضی کردن خانواده تان می داند . همچنین اگر پدرتان فرد نسبتاً مذهبی باشد و حداقل برخی از روحانیون را قبول داشته باشدپف این فرد روحانی با مهارت خود می تواند ایشان را راضی کند. درست است که هنوز در فرهنگ ما ترتیب سنی خواهر و برادر ها برای ازدواج مطرح است اما این فرهنگ غلط نیاز به اصلاح دارد و هرکس باید سهم خود را در اصلاح اعتقادات غلط داشته باشد. سهم شما نیز شکستن اینگونه هنجارهای غلط البته به روش صحیح آن و نیز با در نظر گرفتن ضرر و زیان آن برای دیگران.
در این شرایط پیشنهاد نمی شود که این موضوع را مستقیماً با دختر مطرح کنید. چراکه به نظر می رسد در فرهنگی که در آن قرار دارید این روش چندان پسندیده نباشد و چه بسا شرایط را بدتر کند. ضمناً بهتر است در کنار همه این مسایل درمورد کار و تحصیل خود نیز برنامه لازم را داشته باشید تا ضمن فراهم کردن شرایط مالی لازم برای ازدواج، موقعیت و شرایط مساعد خود را برای درس از دست ندهید. اگرچه کار و درس و ازدواج همراه با هم دشوار است اما غیر ممکن نیست. از آرامش حاصل از ازدواج برای تقویت خود در کار و درس استفاده کنید تا از هم اکنون پایه زندگی مشترکتان را قوی کرده و خانواده نیز از شما بهتر حمایت کنند.


مشاوره راسخون / ازدواج
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.