بدرقه برگی از تاریخ از مقابل موزه هنرهای معاصر/یادآوری دیدار با استاد در منزل

۱فروردین ۱۳،

احمد اسفندیاری،آخرین بازمانده نسل اول نوگرایی

پیکر احمد اسفندیاری از پیشگامان نقاشی نوگرای ایران دوشنبه ۵فروردین ماه به سمت خانه ابدی‌اش بدرقه می‌شود تا پس از استاد ضیا پور و استاد جوادی پور سومین بازمانده از نسل نقاشان نوگرای ایران جامعه هنری را ترک کنند.

به گزارش خبرنگار تجسمی‌هنرآنلاین اولین روزهای اردیبهشت سال ۹۱ بود که به بهانه  نود و یکمین سال روز تولد استاد سفندیاری در منزلش در خیابان رازان از طرف هنرآنلاین به دیدارش رفتیم و دست تقدیر بود که حالا در یک دوشنبه بهاری و نزدیک به سال روز تولدش پیکر او را از مقابل موزه هنرهای معاصر بخواهیم بدرقه کنیم. فردا در حالی دوستداران هنر برای بدرقه این پیشکسوت جلو موزه هنرهای معاصر جمع خواهند شد که سال قبل یکی از هم نسلان او و چون این هنرمند از پیشگامان هنر نوگرای ایران را آذر ماه ۹۱ از مقابل همین مکان به سمت قطعه هنرمندان بدرقه کردند و هنوز یادمان هست که سال سی آذر ۷۸ سومین ضلع این مثلث یعنی استاد ضیا پور از میانمان رفت.

سال قبل روزی که برای عیادت پا به خانه این هنرمند گذاشتیم هم نوشتیم که “درب منزل که به رویمان باز می‌شود گویی پا به تاریخ هنر گذاشته ایم. خانه ای قدیمی‌و زیبا که زیبایی اش را نه از معماری بنا که از تابلوهای نفیس و زیبای نقاشی وام دار است.

تمام دیوارهای این خانه پر است از آثار زیبای نقاشی. استفاده از رنگ‌های ناب با غلبه رنگ‌های سرد، به‌خصوص انواع آبی‌هایی که با رنگ‌‌های مختصر گرم و خاموشی نظیر نارنجی‌ها، زردها و قهوه‌ای‌ها همراه شده و‌هارمونی ملایمی‌را به‌وجود می‌‌آورند؛ و این همه آن چیزی است که در تابلوها می‌بینیم. با گام‌هایی آهسته و لرزان در حالی که همسرش وی را همراهی می‌کند به استقبال مان می‌آید.”

استاد احمد اسفندیاری ، متولد ۱۳۰۱ آن روز که به منزلش رفتیم پا به سن ۹۱ سالگی گذاشت. ۹۰ سالی که به نقل از خود حاصلش خلق بیش از ۴۰ هزار تابلوی نقاشی است. آن روز وقتی حالش را پرسیدیم خوب یادم مانده که چگونه با ناراحتی به چشمانمان نگاه کرد و گفت:بیمارم. مرتب همه چیز را فراموش می‌کنم. اسم‌ها، خاطره‌هاو…

راست می‌گفت. هر چه با او بیشتر حرف می‌زدیم. بیشتر او را از خاطره‌هایش دور می‌کردیم. احساس می‌کردیم آنقدر گیج شده است که بهتر است فقط بنشینم و در سکوت دانسته‌هایم را در باره اش مرور کنیم.

پدر و مادر احمد اسفندیاری؛ کرمانی بودند، خودش در تهران متولد شد و اجدادش مازندرانی بودند. او از زمان بچگی نقاشی را دوست داشته و تا آن‌جا که یادش می‌اید چیزهایی را خیالی می‌کشیده است.جسته و گریخته می‌گفت:دبستان که بودم بسیار معروف بودم در نقاشی.

اما در واقع این پدر بود که اشتیاق او را می‌بیند و او را به پیش یکی از شاگردان کمال المک می‌برد.اما وقتی نقاشی او را می‌بیند می‌گوید او نیازی به استاد ندارد و اینگونه احمد اسفندیاری به دانشکده تازه تاسیس هنرهای زیبا می‌رود و ثبت نام می‌کند. او و جوادی‌‌پور با هم لیسانس گرفتند. در دوره بعد بریرانی، سپهری، و شیبانی با هم بودند. و دور قبل ترش ضیاپور و دیگران.

با آن که احمد اسنفدیاری رفته رفته به شکل نسبتاٌ خوب نقاشی ذهنی را انجام می‌داد، اما بیش‌تر مجذوب نقاشی از طبیعت و به روش امپرسیونیستی و پست امپرسیونیستی – روشی که در هنرکده آموخته بود – شد طبیعت و طبیعت بی‌جان‌هایی از گل و گیاه، بیشترین موضوعاتی می باشند که او به آن‌ها می‌پرداخت.ضربه قلم‌های آزاد، حذف جزییات و ساده‌سازی، از خصوصیات کاری این زمان او بود.

از آنجا که آن روز ما مقابل استاد بودیم یعنی در میدان مادر، خیابان رازان جنوبی، کوچه یکم، پلاک ۱۰ ، منزل استاد احمد اسفندیاری. تا این همه خاطرات و حالا تا قطعه هنرمندان راه درازی است اما شاید حالا دیگر بیماری آلزایمر استاد را دیگر نیازارد و همه چیز را به یاد بیاورد.

خدا می‌داند چقدر دلمان گرفت آن روز وقتی از آثارش در بی نال‌هایی که مرتب از سال‌های ۳۷ تا ۴۵ شرکت داشته می‌پرسیدیم و آثارش را به درستی به یاد نمی‌آورد. حتی سفرهای داخلی و خارجی که در تمام این سال‌ها برای برپایی نمایشگاه‌های انفرادی و گروهی داشته .

اما ما می‌دانیم و در تاریخ لحظه لحظه هنرش ثبت شده است. اینکه  چه سال‌هایی آثارش خطوط ریتمیک با ساختاری هندسه‌گون یافته یا کی پرسپکتیو خطی را حذف کرده، و اشیا و آدم‌ها به نهایت ساده شده اند، تا به صورت مجموعه‌ای از خطوط و سطوح رنگین،‌هارمونی بدیعی را شکل بخشند.یا چند نمونه از کارهای سال ۱۳۴۵،او را که همه جا هم می‌گویند تداعی‌گر فرش‌ها و کاشی‌کاری‌ها و معرق‌های ایرانی است .

می‌دانیم اسفندیاری در بخش دیگری از تجربه‌های خود به استفاده از شکل‌های تصادفی می‌پردازد که از گذاشتن مقوا بر رنگ‌های ریخته شده روی پالت حاصل می‌آید. او بعد از این عمل شکل‌های تصادفی را به نفع ذهنیت خود تغییر می‌داد. یا رنگ‌گذاری به صورت پُر حجم و با استفاده از کاردک که شیوه دیگری است که وی در اواخر سال‌های چهل تجربه می‌کند.

می‌دانیم حتی که چند سالی در وزارت فرهنگ و هنر و در هنرستان‌های هنر به تدریس می‌پردازد و در پانزده سال آخر تدریس، مجدداً به آموزش و پرورش بازمی‌گردد و در دبیرستان‌های دخترانه، نقاشی و ادبیات درس می‌دهد و سرانجام در سال ۱۳۵۴ بازنشسته می‌شود.اما همان روز دیدار هم وقتی به این سوال که در سال‌های تدریس مهم ترین نکته ای را که همیشه به دانش آموزان و دانشجویانش یادآور می‌شده چه بوده، می‌رسیم و پاسخی نمی‌شنویم با خودم می‌گوییم چقدر دیر برای پرسیدن اینهمه سوال آمده ایم و حالا که دیگر پاسخ بسیاری از سوال‌ها را باید در تنها و تنها در آثار به جا مانده اش که بسیارند پرسید.

تنها نکته ای که بعد از درگذشت هر هنرمند هم دوره او به جا می‌ماند این پرسش از بزازماندگان و مسئولان است که برای از بین نرفتن این آثار چه چاره ای اندیشیده می‌شود که همان روز ما به چشم خود در منزل استاد دیدیم بسیاری از آثار ارزشمندش به سبب کمبود جا زیر تخت‌ها و داخل گونی‌ها در حال از بین رفتن بود. آثاری که می‌تواند یادآور هنر پیشروان سبک نقاشی مدرن کشورمان باشد.

*****

گفتنی است امسال و در جشنواره تجسمی فجر و در بخش فیلم تجسمی مستند زندگی استاد ˝احمد اسفندیاری˝  با عنوان ˝هما، جمیله و احمد˝به کارگردانی محمود رحمانی به نمایش درآمد.

*****

مراسم تشییع پیکر احمد اسفندیاری از پیشگامان هنر نوگرای ایران، روز دوشنبه /۱/۵ساعت ۱۰/۳۰ صبح از مقابل موزه هنرهای معاصر تهران برگزار می‌شود.احمد اسفندیاری از پیشگامان هنر نوگرای ایران است که روز ۳۰ اسفندماه و آخرین روز از سال بر اثر ایست قلبی و عوارض ناشی از کهولت سن دار فانی را وداع گفت.وی آخرین بازمانده از اولین نسل پیشگامان تاثیرگذار هنر نوگرای بود که سه ماه پس از درگذشت دوست و همکلاسی دیرینش محمود جوادی پور به دیار باقی شتافت.

انتهای پیام/۳۱

 


آخرین خبرها
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.