برداشتی از بزبز قندی و شنگول و منگول

۲۸ آبان ،

جام جم آنلاین: تصویربرداری مینی‌سریال «تعطیلات دوست داشتنی» به کارگردانی وحید حسینی از اواخر مهر در قائمشهر آغاز شده و حالا گروه مدتی است در تهران حوالی میدان کلانتری تهران مشغول تصویربرداری است.

برای اولین بار است که پشت صحنه یک مینی سریال ـ که همان سریال کوچک محسوب می‌ شود (شش قسمتی) ـ می‌روم، چون پشت صحنه یک سریال کودکانه که قرار است با گروه سنی کودک و خردسال ارتباط برقرار کند، ‌برایم جذاب است.

حال و هوای پاییزی، خاطرات مدرسه را یادآوری می‌کند. کودکی در آن دوران با امروز بسیار متفاوت شده است. فاصله خانه تا مدرسه را باید پیاده گز می‌کردیم؛ اما بچه‌های امروز، صبح دست و رو نشسته باید منتظر سرویس باشند، زیرا فاصله مدرسه تا خانه طولانی است.

در خاطراتم قصه‌های مادربزرگ و نجواهای زیبای لالایی مادر را که امروزکودکان از آن محروم‌اند، مرور می‌کنم. زندگی و فضای امروزی کودکان با شادی‌ها و لذت‌های دوران کودکی نسل‌های گذشته بسیار متفاوت است.

با این افکار به لوکیشن مجموعه می‌رسم. همه در تکاپو می باشند تا بتوانند خواسته کارگردان را مهیا کنند و شرایطی فراهم آورند تا او با خیال راحت پلانی را که مد نظر دارد، بگیرد.

روبه‌روی در مدرسه که حالا بخشی از آن به یک هتل تبدیل شده است، می‌ایستم. مدرسه مرا بازهم به خاطرات کودکی می‌برد. یکی از عوامل برنامه به داخل دعوتم می‌کند.

ساختمان مدرسه خالی است زیرا گروه سازنده دکور بشدت مشغولند تا وقتی دانش‌آموزان به مدرسه می‌آیند اثری از دنیای کودکانه و هتلی که در این مدرسه ساخته شده و ماجراهایی که در این هتل قرار است برای دو کودک هفت و نه ساله بیفتد، نباشد.

وحید حسینی مشغول تمرین با بازیگران کودک است. کار با کودک البته سختی‌ها و لذت‌های خاص خود را دارد و او با صبر و حوصله این صحنه را برایشان توضیح می‌دهد. عرفان برزین و تانیا جلالیان دو کودک می باشند که قرار است در مسافرت اجباری پدر و مادر، مدتی را با دایی زندگی کنند.

دستیار کارگردان، فرید قبادی که نقش دایی کودکان را نیز به عهده دارد، دیالوگ‌ها را با آنها تمرین می‌کند تا همه چیز برای رفتن جلوی دوربین آماده باشد. در این صحنه دو کودک، زیرزمین هتل را پیدا می‌کنند و خوشحال از کشف‌شان به اتاق دایی بازمی‌گردند.

تلاش برای رسیدن به فضای فانتزی

در فاصله میان گرفتن پلان مربوط به کودکان، سراغ وحید حسینی (کارگردان) می‌روم و درباره داستان مینی‌سریالش می‌پرسم. او درباره این مجموعه و چگونگی شکل‌گیری داستانش توضیح می‌دهد: در این سریال سعی کردیم برداشتی از داستان قدیمی بزبزقندی و شنگول و منگول و حبه انگور داشته باشیم. البته نمونه‌های پیشی کارهایی که براساس این قصه قدیمی ساخته می‌شود وجود دارد، اما در این کار تفاوت‌هایی با کارهای دیگر قائل شدیم. بزهای این مجموعه یعنی شنگول و منگول و حبه انگور در حال حاضر صدساله و پیر می باشند و رفتارهای متفاوتی با شرایطی که در قصه اصلی است، خواهند داشت.

وی درباره نگارش داستان این مجموعه می‌گوید: وقت نگارش فیلمنامه تلاش کردیم فضایی فانتزی فراهم کنیم و برای رسیدن به آن از مجموعه شهر موش‌ها و فیلم گلنار بهره بردیم. در این قصه از شعر و موسیقی استفاده کردیم تا فضای شادی برای کودکان داشته باشیم. در این شش قسمت ما شش کلیپ خواهیم داشت که همه آنها در حال آماده شدن است. شعرهای این کلیپ‌ها توسط ساغر مختاری و براساس فضای قصه که نیاز است پیامی بدهد، آماده شده است.

کارگردان مجموعه «آرزوهای شیرین» درباره ارتباط مخاطب کودک و خردسال که این روزها بهترین کارتون‌های دنیا و فیلم‌های فانتزی با شرایطی مطلوب می‌بینند، می‌گوید: ایراد ماست که خوراک این گروه سنی بسیار مهم را در اختیارش نمی‌گذاریم. امروز شخصیت‌های بن تن و لاک‌پشت‌های نینجا برای کودک ما شناخته شده‌اند و دارای شناسنامه می‌شوند یا برای نوجوانان هری پاتر و جادوگر که در فرهنگ ما وجود ندارند، الگو می‌شوند. برنامه‌سازهای ما سال‌هاست کار موفق و خوبی نساخته‌اند. در عرصه کار کودک چقدر کار ساخته شده؟ ما دیگر مانند دهه ۶۰ به این قشر مهم از جامعه خوراک نداده‌ایم و دست غربی‌ها را در این زمینه باز گذاشته‌ایم.

او ادامه می‌دهد: به نظرم مخاطب کودک با این داستان ارتباط برقرار می‌کند و ما تلاش می‌کنیم کار خوبی از آب درآید. تاکنون نمونه این کار ساخته نشده و امیدوارم بتواند با سلایق مخاطب جور درآید و این دسته از مخاطب با قصه و داستان‌های ایرانی که در فرهنگ ما ریشه دارد، آشتی کند.

مخاطب امروز با دهه ۶۰ متفاوت است

این کارگردان درباره استفاده از جلوه‌های بصری رایانه‌ای که در بیشتر کارها دیده می‌شود، می‌گوید: این گونه کارها هزینه‌بر است، زیرا باید فضایی را فراهم کنی که مخاطب برایش قابل باور باشد. مخاطب امروز با مخاطب دهه ۶۰ متفاوت است و باید در این زمینه دقت نظر صورت گیرد. ما در این کار از جلوه‌های بصری استفاده نکردیم، زیرا بودجه لازم را برای این کار نداشتیم، اما امیدواریم جایی در برآورد و بودجه تولید آثار کودک این بخش در نظر گرفته شود، زیرا این بخش هزینه بر است و باید برای ساخت جلوه‌های تصویری دقت داشته باشیم، چون کودکان نمونه‌های خارجی این دست کارها را بسیار دیده‌اند.

پس از ضبط صحنه مربوط به کشف زیرزمین هتل باید سه بز وارد شوند. تعدادی از افراد گروه گریم مشغول گریم سه بز قصه می باشند. گریم‌های سنگین روی صورت میثاق جمشیدی، سروش جمشیدی و غزاله جزایری انجام می‌شود که برای کودکان باورپذیر باشد. در ضمن این بزها صدساله می باشند.

حسینی درباره گریم بزها و استفاده نکردن از عروسک برای این نقش‌ها می‌گوید: ما از عروسک برای بزها استفاده نکردیم با این که هزینه وقتی و کاری کمتری برای ما داشت، اما از سه بازیگر برای ایفای نقش‌های بز بهره بردیم تا برای مخاطب قابل باور باشد. سه بز ما روزهایی که کاردارند تقریبا حدود دو ساعت گریم‌شان به طول می‌انجامد و فضای کار و گریم، لباس و دکور را به گونه‌ای طراحی کرده‌ایم که برای کودک قابل باور باشد.

وی درباره بخش‌های باقیمانده مجموعه توضیح می‌دهد: تاکنون حدود ۷۰ درصد را تصویربرداری کرده‌ایم و ظرف ده روز آینده کار به اتمام می‌رسد.

بچه‌ها آماده شده‌اند که بخشی از سکانس کشف زیرزمین گرفته شود. صدابردار و کارگردان هریک به ترتیب در جای خودشان می‌نشینند. وحید حسینی از پشت مونیتور با تصویربردار مشغول صحبت شده و در چند برداشت، بخشی از پلان گرفته می‌شود. وحید حسینی هر بار با کودکان صحبت می‌کند تا حس هیجان در صدا و صورتشان دیده شود. بالاخره صحنه مورد نظر کارگردان تصویربرداری می‌شود. دوباره به سراغ حسینی می‌روم، زیرا تصوری از سوال‌هایم باقی مانده است.

درباره حضور مریم سعادت در این کار و مشاوره وی، از او می‌پرسم که می‌گوید: مریم سعادت در حوزه کودک کار زیاد انجام داده است. در این مجموعه از او خواستم علاوه بر مشاوره روی فیلمنامه، یکی از نقش‌های اصلی را که مالک یک هتل می باشند، ایفا کند. او در بخش‌هایی از این مجموعه به جادوگر تبدیل می‌شود و نقش جادوگر هم گریم سنگینی دارد.

قصه‌گویی به شکل کامل

بخش‌های مربوط به اتاق دایی که بچه‌ها باید کشف خود را به دایی‌شان اعلام کنند اتاق زیرشیروانی هتل یا همان کلبه جنگلی است. این بخش هم ضبط می‌شود و قرار است در صحنه دیگری، مالک هتل که نقش آن را مریم سعادت بازی می‌کند سرصحنه حاضر شود.

گروه در حال آماده سازی ضبط صحنه‌های مربوط به حضور مالک هتل است.

مریم سعادت نیز گریم شده است. در این فرصت به سراغ او که سال‌هاست در عرصه کودک فعالیت دارد، می‌روم و درباره نقش و حضورش در این مجموعه می‌پرسم.

او توضیح می‌دهد: تعطیلات دوست داشتنی، یک کار کودک است و من در کارهای کودک دنبال میزان نقش نیستم و تنها به کیفیت آن فکر می‌کنم. قصه موضوع جذابی داشت. از ابتدا در جریان نگارش و قصه کار توسط آقای حسینی بودم. همان‌طور که می‌دانید ماجرای دو بچه است که پدر و مادرشان به مسافرت می‌روند. این مسافرت یک توفیق اجباری است که با دایی‌شان زندگی و ماجراهایی را دنبال کنند.

وی درباره فضای فانتزی کار می‌گوید: فضای کار صدرصد فانتزی است. در این کار ما حیواناتی چون بز و گرگ می‌بینیم که برای بچه‌ها به گونه‌ای طراحی شده است که جذابیت دارد.

سعادت درباره نقش خود توضیح می‌دهد: من نقش هتلدار بدجنسی را بازی می‌کنم که براساس حرص وطمع تصمیم دارد جنگل و درختانش را خشک کند و با فروختن جنگل که مالک آن نیست به پول کلان برسد. در این مجموعه به شکل کامل قصه‌گویی می‌بینیم و این هتلدار بدسرشت بخوبی تصویر شده است. در این کار سعی شده خوبی و بدی به مخاطب خردسال و کودک بسیار خوب منتقل شود.

سعادت در پاسخ به این پرسش که آیا این کار مورد توجه قشر کودک که امروزه شاهد کارتون‌ها و مجموعه‌های دنیا می باشند قرار خواهد گرفت، گفت: این کار به نظرم مخاطب کودک و خردسال را با خود همراه می‌کند، زیرا جذاب است. البته بستگی دارد چطور دربیاید. صحنه‌هایی که خودم حضور داشتم و دیدم به نظرم خوب بود و تجربه سالیان سال کارکردن به من ثابت کرده خیلی اشتباه نکرده‌ام و به نظرم این کار جواب می‎دهد. به واسطه فضای فانتزی و شکلی که برای آن طراحی شده و حیواناتی که حضور دارند و فضای شاد آن، مخاطب را با خود درگیر خواهد کرد.

دقایقی بعد وحید حسینی برای ضبط صحنه‌های مربوط به هتلدار (مریم سعادت) به بخش دیگری از دکور می‌رود. شرایط برای ضبط پلان مهیاست. با آنها همراه می‌شوم. هر کدام از عوامل مشغول انجام کاری می‌شوند. ضبط این پلان را هم می‌بینم و پس از آن از گروه جدا می‌شوم و در مسیر به این فکر می‌کنم همه دوران کودکی و قصه‌های مادربزرگ را به یاد داریم.

در این وانفسای روزمرگی که مادران کمتر فرصت دارند برای فرزندانشان قصه بگویند، اما همه کودکان با قصه شنگول و منگول و حبه انگور، سه بزی که در جنگل همراه مادرشان زندگی می‌کنند و گرگ گرسنه آنها را با حیله‌های بسیار گول می‌زند، آشنا می باشند و ما را به دنیای خیال انگیز قصه‌ها می‌برند؛ دنیایی که تک‌تک ما در هر شرایط سنی دوست داریم با بال خیال به آن مسافرت کرده و فارغ از دغدغه‌های امروزی آن دنیا را تجربه کنیم. قصه سه بز بازیگوش برای همه ما خاطرات دوران کودکی را به ارمغان می‌آورد. (جام جم – ضمیمه قاب کوچک)

زهرا قزیلی


jamejamonline.ir – 22 – RSS Version
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.