۳۰م آذر ،
شنبه, ۰۲ دی ساعت ۰۵:۲۱ سید آریا قریشی
کافهسینما – سید آریا قریشی: بحثی که ساعاتی قبل در برنامه هفت میان امیر قادری، مسعود فراستی و محسن یزدی انجام شد، بحث بسیار روشنگری بود. از آن بحثهایی که ماهیت بسیار از مسائل را برای بیننده روشن میکرد.
علیرغم زمان کمی که به این بحث اختصاص یافت، مباحث مهمی مطرح و به اندازه کافی روی آنها بحث شد که موضوع در ذهن مخاطبان جا بیفتد. اما آنچه در انتهای بحث به چشم آمد، یک نکته مهم بود: این که در دوران بسیار مهمی قرار داریم. دورانی که ارزشهای تازهی دارند خود را به رخ میکشند و حق انتخاب همه ما بیش از هر دوران دیگری است. البته در این دوران شناخت ارزش از ضد ارزش هم سختتر از هر زمان دیگری است. اما حالا هر فرد فرصت این را دارد که جهان شخصی خودش را بسازد. سؤال اصلی که در خلال بحث چند ساعت قبل به وجود آمد، این بود: تا چه حد میتوان مخاطب را تحت سلطه خود گرفت؟ شاید ربع قرن پیش، پاسخ این بود: «خیلی بسیار». در دورانی که نه اینترنت وجود داشت و نه فیلمهای روز دنیا با بهترین کیفیت در دسترس علاقهمندان قرار داشتند و خلاصه این که ارتباط بیواسطه به جهان به این سادگیها امکانپذیر نبود، این امکان وجود داشت که عدهای با انحصار عرضه محصولات فرهنگی، ارزشهای مورد نظر خود را بدون توجه به نیاز مخاطب به او حقنه کنند. همان دورانی که به عنوان مثال نوع خاصی از سینما مدام مورد تبلیغ قرار میگرفت و سینمای جریان اصلی، به طور کامل نفی میشد و کسی هم امکان حرکت بر خلاف این جریان را نداشت. چون امکان قضاوت منصفانه را نداشت و نمیتوانست نظر شخصی و مستقل خودش را به دست بیاورد. اما تمثیل معروف غار افلاطون در دورانی صدق میکرد که در آن عدهای در حالی که به هم زنجیر بودند، به طرف دیواری که روی آن پردهای قرار دارد، نشسته بودند و اشخاص خارج غار میتوانستند هر توهمی را برای اشخاص داخل غار، واقعیت جلوه دهند. در حالی که در دوران فعلی، روز به روز زنجیرهای بیشتری در حال باز شدن می باشند. در این روزها، همه مردم دارند از غار خارج میآیند و میبینند که پشت آتشی که خارج غار افروخته شده، چیز جز مشتی آدم مثل خودشان وجود ندارد. حالا کافی است پستهای بخش سینمای جهان را در «کافهسینما» مطالعه کنید و نظرات مردم را ببینید. جایی که فرصت بحث برای همه سلیقهها و در مورد تمام فیلمهای سینمای جهان فراهم شده است. این، دورانی است که در آن مردم میتوانند بیواسطه در مورد تمام فیلمها (از شوالیه تاریکی برمیخیزد و لوپر گرفته تا عشق و موتورهای مقدس) قضاوت و بحث کنند. و به عنوان مثال، فرصت برای گفتن از آثار مهم تاریخ سینما یا فیلمهای روز، تنها برای عدهی خاصی فراهم نیست. در چنین دورانی، هیچ چیز بیش از این عجیب و دور از انتظار جلوه نمیکند که عدهای سعی میکنند ذهن مخاطب را تحت کنترل خود بگیرند. در عصری زندگی میکنیم که هر مخاطبی فرصت این را دارد که نظر شخصی خودش را در مورد هر پدیدهای شکل داده و بیان کند. تأسفبار است که با این وضعیت، هنوز این تفکر در سینمای ما وجود دارد که: «ما این حق را داریم که در بسیاری از زمینهها به جای مردم تصمیم بگیریم». مسئله حتی فراتر از این است که به طور مثالً سینمای خصوصی در ایران چه جایگاهی دارد. مشکل این است که هنوز قرار است صرفاً یک عده خاص با توجه به افکار خودشان در این زمینه که «مخاطب به سینما نمیرود تا فلان کار را انجام دهد» یا «فلان فیلم برای مخاطب ایرانی مناسب نیست»، تکلیف سینمای ایران را مشخص کنند. در این میان مشخص نیست چنین تفکری چگونه توانسته قدرت خودش را در ساختار سینمای ایران حفظ کند. حتی در سینمای نفتی ایران که کمترین وابستگی را به مخاطب دارد هم نقش مردم نباید اینقدر کمرنگ باشد که هنوز تفکر خاصی همه خطکشیها را تعیین کند. به مرحلهای رسیدهایم که دیگر نمیتوان جلوی جریان آزاد اطلاعات را گرفت و در چنین شرایطی، تنها راه حرکت به جلو، همراهی با این جریان آزاد است. این حرکت البته عواقبی هم دارد. از جمله این که میتواند منجر به ساخت فیلمهای ارزان سرهمبندیشده شود. فیلمهایی که بسیار سریع میتوانند از لحاظ مالی به سود دهی برسند و هیچ حرفی هم برای گفتن نداشته باشند. اما سؤال این است که مگر شرایط فعلی سینمای ایران چگونه است؟ همین الآن هم بخش مهمی از محصولات سینمای ایران تشکیل شدهاند از فیلمهای دولتی که بدون پول نفت عده بسیاری را به ورطه ورشکستگی میکشانند و محصولات ارزانقیمتی که قرار است به هر قیمتی برای عواملشان سود مالی به همراه داشته باشند. درصد کمی از آثار سالیانه سینمای ایران چیز به جز این دو دسته می باشند. مطمئناً اگر اختیار امور به معنای واقعی کلمه به دست مخاطب عام سپرده شود، فرصت برای افزایش مستمر کیفیت میانگین آثار سالیانه سینمای ایران فراهم میشود. حتی اگر موانعی هم در این راه وجود داشته باشد.
دام کاب (لئوناردو دیکاپریو) در فیلم تلقین (کریستوفر نولان) فردی است که به ذهن مردم نفوذ میکند و رؤیاهای آنها را میدزدد. اما زمانی که تصمیم به اجرای فرآیندی برعکس میگیرد، رشته امور از دستش خارج میشود. تا جایی که در انتها حتی خودش هم نمیداند دارد در چه جهانی زندگی میکند. آقایان! شاید دزدیدن رؤیاهای ما به شما صدمه نزند. اما اگر قرار باشد رؤیاهای ما را هم شما تعیین کنید، شاید دام کاب بعدی خودتان باشید. یادتان باشد که در آن شرایط دیگر کاری از شما ساخته نیست!
سید آریا قریشی/ کافهسینما
کافه سینما-آخرین خبرها و یادداشت های سینمای ایران و جهان
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com