داستانک/ می‌ترسم مادر شهیدی با دیدن ما یاد جوانش کند!

۱۲م آذر ،

شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

چند روز که از مرخصی اش می گذشت دیگر دل ماندن نداشت وقتی هم که توی خیابان با هم راه می رفتیم از من فاصله می گرفت. یک روز ازش پرسیدم: «بدت میاد با من راه بری؟» گفت:« نه! ولی می ترسم، می ترسم یک مادر شهید ما رو با هم ببینه و یاد جوونش بیفته».
سیدمهدی هاشمی- از مجموعه خاطرات رزمندگان لشکر ۷۷


برای ملاحظه م
جله شبانه اینجا کلیک کنید


باشگاه خبرنگاران
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.