جام جم آنلاین: سینمای مستند ، بیشک از مهجورترین ژانرهای سینمای ایران است که گرچه در طول سال، تولیدات بسیاری اعم از فیلمهای دولتی و خصوصی به خود میبیند، اما به همان اندازه و چنان که شایسته است با اقبال عموم یا دستکم دوستداران سینمای مستند مواجه نمیشود.
تا همین چند سال پیش، هواداران مستندهای سینمایی در ایران برای تماشای فیلمهای مستند یا باید به تنها پاتوق موجود برای پخش چنین فیلمهایی یعنی سینما سپیده مراجعه میکردند یا منتظر جشنوارههای سالانه «سینما حقیقت» میماندند یا در نهایت به مستندهای خارجی و غیرمجاز یا مستندهای معمولی که از تلویزیون پخش میشد، دل خوش میکردند.
با لغو قرارداد سینما سپیده برای اکران مستندهای کوتاه، آخرین امید و امکان تماشای فیلم مستند در سالنهای سینما از دست رفت و علاقهمندان این گونه سینمایی تشنه ماندند.
گرچه مرکز گسترش و سینمای تجربی هنوز به عنوان مهمترین متولی این ژانر سینمایی در حیطه تولید چنین فیلمهایی فعالیت میکند و در طول دوران پرفراز و نشیب خود، گاهی آثار موفق و چشمگیری نیز در کارنامه خود ثبت کرده است، اما کماکان جای خالی فیلم مستند در سبد اکران سینمای ایران خالی بود و کسی نیز برای تحقق این مساله پیگیر و مشتاق نبود.
با این حال، چندی است اتفاق فرخندهای، سینمای مستند و تجربی را در کانون توجه عموم سینمادوستان و اهالی فرهنگ و هنر قرار داده تا شاید این ره، سرآغاز راهی باشد برای رسیدن به جایگاه آرمانی سینمای مستند نزد عام و خاص و تغییر دیدگاه نسبت به این سینمای مهجور مانده.
وجود فناوری ضبط و تکثیر گسترده فیلمها روی لوحهای فشرده که حدود یک دهه است بازار ابزار فرهنگی ایران را قبضه کرده، این امکان را در اختیار پخشکنندگان گذاشته که آثار متنوع و گوناگونی را روی نسخههای سیدی و دیویدی عرضه کنند.
ازجمله در همین مقیاس، مدتی است تئاترهایی که در برخی سالنها روی صحنه میروند به صورت ویدئو، تصویربرداری و در بازار محصولات فرهنگی برای عموم پخش میشوند. با وجود این، تئاتر مشکل بزرگ سینمای مستند را ندارد.
اولین و شاید آخرین بار که یک مستند بلند برای اکران عمومی در سینمای ایران، رنگ پرده به خود دید، مورد عجیب و نادر «تهران انار ندارد» ساخته مسعودبخشی بود که اگرچه در زمان اکران، رونق و فروش چشمگیری نداشت، موفقیت ویژه و پخش و فروش گسترده آن در شبکه خانگی نشان داد اگر فیلمهای مستند نیز به درستی و با اصول صحیح بازاریابی عرضه شوند میتوانند به اندازه پرفروشترین فیلمهای سینمای ایران، مخاطب پیدا کنند و دیده شوند.
به راستی باید از حرکت خودجوشی که مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی در ارائه فیلمهای مستند کوتاه آغاز کرده، به عنوان نویدی بر آشتی مخاطب مستندگریز با این ژانر یاد کرد.
امروز دیگر در کنار کتابهای موجود در کتابفروشیها و دیگر محصولات فرهنگی ـ هنری مانند سیدیهای موسیقی، هنردوستان میتوانند فیلمهای مستند را با قیمتهای بسیار نازل و در بستهبندیهای مطلوب و شایسته تهیه و تماشا کنند. نکته مهم در پخش این فیلمها، انتخاب آثار و نقاط قوت و جذب آنهاست.
فیلمهای مستند عرضهشده توسط مرکز گسترش از مهمترین و موفقترین فیلمهایی است که توسط این نهاد تهیه و با قیمتهایی بین ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ تومان پخش شدهاند.
در حالی که تماشاگران نسل نوین ما، بسادگی برای خرید فیلمهای سینمایی و بظاهر داستانگوی بیارزش و کمدیهای سخیف و اغلب مبتذل، مبالغی حدود ۱۵۰۰ تا ۲۵۰۰ میپردازند و با تماشای آن محصول، نه لذتی میبرند و نه نکتهای میآموزند.
ناگفته پیداست این مستندهای کمنظیر ارزش و اعتبار دوچندان مییابند، به شرطی که تماشاگر نیز در این کمکردن فاصله محصول و مخاطب، گامی بردارد و با متولیان فرهنگی و دلسوز هنر همسو شود.
نگاهی به فهرست برخی از عناوینی که مرکز گسترش تاکنون روانه بازار کرده، بیانگر اهمیت و جدیت مسیری است که مرکز در افق دستاوردهای هنری خود تبیین کرده است.
نمونههایی از برترینهای مستندی که اینک به همت مرکز گسترش در دسترس دوستداران سینمای مستند است، عبارتند از: فیلمهای مستندساز حرفهای و شناختهشده، محسن خانجهانی، با چهار فیلم کلید، خاطرات یک قاضی، من لیدر هستم و کلاه شیشهای که پیش از این توانسته بود جایزه بهترین کارگردانی بخش مستند، تندیس جشنواره و لوح افتخار را از جشنواره فیلمهای ورزشی تهران کسب کند.
همچنین فیلمهای «از پاریز تا پاریس» (سیدجواد میرهاشمی) با نگاهی به زندگی و پژوهشهای دکترابراهیم باستانی پاریزی، نویسنده و مورخ نامدار، «سبز، سپید، سرخ» (محمدرضا هاشمیان) درباره پرچم ایران، «آینههای غبار گرفته» (رهبر قنبری) در خصوص اولین روزنامه پارسیزبان ایران و تاریخچه روزنامهنگاری، «قصهها» (مهدی جعفری) نگاهی دارد به زندگی هوشنگ مرادی کرمانی، MIS شهری که بود (مهدی کرمپور) درباره ۱۰۰ سالگی اکتشاف نفت در خاورمیانه همراه فیلم «ضامن آهو» که به ماجرای ترسیم تابلو ضامن آهو توسط استاد محمود فرشچیان میپردازد و «معلم» (محمدعلی فارسی) که مروری است بر زندگی مرحوم محمدبهمن بیگی، پدر آموزش عشایری ایران و نامزد دریافت بهترین فیلم مستند در جشن خانه سینما و برنده جوایزی نظیر بهترین فیلم مستند جشنواره فیلم رشد، بهترین مستند چهرهنگاری در دوسالانه مستند شهید آوینی و مستند سینما حقیقت بوده است.
با همه این تفاسیر، ماندگاری و تداوم این حرکت ارزنده، نه فقط تبلیغات و جلب رضایت مشتریان اندک این فیلمها، که تلاش خود فیلمسازان و مسوولان را میطلبد تا با افزایش کمی و کیفی آثار خود، جایگاه مستند در سینمای ایران را از سالنهای معمولاً خالی هر ساله در جشنواره فیلم فجر و جشنوارههای اختصاصی و تخصصی برای اهالی آشنا با این حیطه با عنوان سینما حقیقت ارتقا دهند.
بیشک برای به نتیجه رسیدن چنین طرحی، صبوری و تامل بیش از پیش نیاز است تا سینمای مستند ما هم جایی به اندازه محبوبیت و اهمیت سینمای داستانی نزد عام و خاص بیابد.
هرچند به اعتقاد برخی مستندسازان این طرح،شکل فعلی عرضه مستند در شبکه خانگی، چنانکه باید رضایتبخش و حرفهای نیست؛ اما این وجود ناقص، به مراتب بهتر از نبود ابدی است.میتوان با اطمینان اعلام کرد اگر شرکتهای پخشکننده خصوصی و دولتی دست به دست هم دهند و تلاش پویایی برای رساندن محصولات مستند به دست مصرفکنندگان در پیش گیرند، خیلی زودتر از آنچه فکرش را میکنیم، به افقهای انتظارمان قدم خواهیم گذاشت.
رسانه ملی که خود از پخش مستندهای حرفهای و جدید سر باز میزند، میتواند یاریدهنده بزرگی در این رویداد فرهنگی باشد.
آیا نمیشود میان انبوهی از تبلیغات خوراکیهای فانتزی و مضر یا بانکهای بیشمار دولتی و خصوصی، یک فیلم مستند فاخر را هم تبلیغ کرد؟ بخواهیم میشود. همانطور که ورود مستندهای کوتاه و بلند را به خانههای مردم خواستند و شد!
احمدرضا حجارزاده
jamejamonline.ir – 22 – RSS Version