ما به این مهربانی‌ها زنده‌ایم

جام جم آنلاین: روز خبرنگار است، روزی مثل همه روزها. دعوت به افطار سازمان‌های دولتی را رد کرده‌ام و خبری را پیگیری می‌کنم که می‌دانم قرار نیست به نتیجه برسد.

کلافه شده‌ام. بلند می‌شوم تا در تحریریه قدم بزنم، شاید حالم بهتر شود که نامه‌ای به دستم می‌دهند. توی نامه، مقوای چهارگوش زردی است که روی آن دختری کج و معوج می‌خندد. حتی پیش از آن که پشت پاکت را بخوانم، می‌دانم این هنر دست‌های کوچک بچه‌های محک (موسسه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان) است.

برای همکارم هم نامه‌ای مشابه آمده؛ واکنش هردویمان شبیه هم است: روی نامه‌هایمان دست می‌کشیم، بومی‌کنیم و می‌بوسیم‌شان.

هنوز نامه محک را تماشا می‌کنم که نامه دوم می‌رسد. کارت پستالی است از آسایشگاه خیریه معلولان و سالمندان کهریزک که دست‌هایی لرزان، روی آن با برگ‌های خشک شده طبیعی، گل رزی درست کرده‌اند.

بغض راه گلویم را می‌بندد. کارت پستال‌هایم را نوازش می‌کنم؛ باز بو می‌کنم‌شان و به دست‌های عزیزی فکر می‌کنم که برای تبریک گفتن روز خبرنگار به من و بقیه همکارانم به زحمت افتاده‌اند.

خاطره‌های خوب، خاطره‌های خوب دیگر را زنده می‌کنند، مثلا خاطره بانوی سالخورده‌ای را که گاهی زنگ می‌زند و درباره گزارش‌هایم نظر می‌دهد و می‌گوید عکسم را از صفحه روزنامه بریده است و گذاشته توی کیف پولش یا خاطره دبیر بازنشسته‌ای را که برای گزارش‌هایم شعر می‌گوید و با لهجه‌ای شیرین برایم می‌خواند یا خاطره آن خلبان را که می‌گفت یادداشتم را درباره پرهیز از اسراف‌کاری در ماه رمضان گذاشته توی جیب لباس خلبانی‌اش تا مدام مرورش کند.

اشک، حرف‌های نگفته‌ای است که از چشم‌ها بیرون می‌ریزد، حرف‌های زیادی هست که دلم می‌خواهد برایتان بگویم، حرف‌هایی که اشک می‌شوند و باریدن می‌گیرند و اجازه نمی‌دهند کلمات کنار هم چیده شوند تا برایتان شرح دهند که ما اهالی تحریریه به مهربانی‌های شما زنده‌ایم و بدون این عشق عمیق، شغل‌مان سخت می‌شود و خستگی‌مان تمام‌نشدنی.

مریم یوشی‌زاده – گروه جامعه


jamejamonline.ir – 22 – RSS Version

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.