گزارش لارسن و ادامه راهبرد ثابت
هادی محمدی
شنبه ۲۳ اردیبهشت ساعت ۰۰:۰۰
لارسن که همواره نقش فعالی در سیاستهای ویژه خاورمیانهای داشته، پس از جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل شد تا اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ را برای نظارت بر مرزهای لبنان عهدهدار شود. مأموریت وی همواره و به شکل هوشمندی برای محدود ساختن مقاومت در تأمین نیازمندیهای خود متمرکز بوده و از یکسو برای تغییر و ارتقای مأموریت نیروهای یونیفل در جنوب لبنان برای مقابله با مقاومت در جنوب لبنان تلاش کرده و از سوی دیگر در گزارشهای شش ماهه خود به دبیرکل بر قاچاق سلاح از سوریه برای حزبالله تأکید میکرده تا موضوع قطعنامه را به مرزهای سوریه با لبنان نیز تسری دهد. این مسئله برای رژیم صهیونیستی و امریکا، یک نیاز حیاتی بوده، چرا که از نگاه این دو، تحول ریشهای در نظام منطقهای و ایجاد یک هژمونی کامل، امریکایی و صهیونیستی، با نابودی مقاومت و حامیان آنها شکل میگیرد. لارسن هفته گذشته با ارائه گزارشی در مورد مرزهای لبنان با سوریه، تأکید کرد که قاچاق سلاح از سوریه به لبنان و از لبنان به سوریه وجود دارد. این در حالی است که پروژه براندازی امریکا در سوریه از طریق ارسال سلاح و نیروهای داوطلب تکفیری و القاعده و سلفی از یک سال گذشته دنبال میشود و با اینکه ناتوانی دستهجات مخالف سوری و وابسته به غرب آشکار شده ولی ارسال استینگر و انواع سلاح و مهمات از مسیرهای گوناگون به سوریه در جریان است. کشتی حامل سلاح و مهمات که از بنغازی حرکت کرد و در طرابلس توقیف شد و انبار بزرگ سلاحهایی که اخیراً در حومه طرابلس لبنان کشف و توقیف شد، بخش کوچکی از یک برنامه وسیع برای استمرار ناامنی و گسترش تروریسم در سوریه است.
در واقع مأموریت لارسن و منصوبکنندگان وی این است که راهبرد ثابت نابودی مقاومت و حامیان آن به سرانجام برسد. وی نگران نیست که از داخل لبنان به سوریه سلاح وارد میشود، چرا که سران قطر، عربستان و ترکیه و طرفهای غربی، به طور آشکار یا به تلویح، از اراده خود برای براندازی در سوریه و ارسال سلاح سخن میگویند و افشای این پدیده برای تأکید بر یک معادله است. لارسن و حامیان وی قصد دارند بگویند حال که ارسال سلاح برای مقاومت امری پذیرفته شده است، ارسال سلاح از لبنان به سوریه هم در یک موازنه امنیتی، در مقابل آن است و اگر میخواهید ناامنی و تروریسم در سوریه پایان یابد، باید ارسال سلاح برای مقاومت مشروع در لبنان نیز قطع شود تا صهیونیستها، خواب آرامی داشته باشند و بتوانند به اقتدار گذشته خود بازگردند و بنا به اراده خود به لبنان، سوریه و هر کشوری که خواستند تجاوز کنند و قتل عام نمایند و خواستههای نامشروع خود را برای ادامه حیات و اشغالگری محقق نمایند.
امریکا و رژیم صهیونیستی که از جنگ ۲۰۰۶ در لبنان سرخورده شدهاند و زنجیره پیوسته مقاومت منطقهای را مشکل اصلی سیاستهای خود ارزیابی میکنند، امروز برای هر ماجراجویی، با بن بست نظامی روبهرو شدهاند و قدرت بازدارنده مقاومت را مانع و رادع خود میدانند. اگر امریکاییها در پرونده هستهای ایران دست بستهاند و هزار بار حساب و کتاب میکنند، بخش مهمی از آن به توان مقاومت اسلامی لبنان برای مقابله با رژیم صهیونیستی و منافع غرب باز میگردد. این است که گزارش لارسن در ادامه یک راهبرد ثابت امریکایی- صهیونیستی و در تکمیل برنامه براندازی در سوریه هدفگیری شده تا ضمن طبیعی نشان دادن ارسال سلاح برای تروریستها در سوریه، حلقه تکمیلی محتوای سفر و پروژه فیلتمن به لبنان را نیز ثبت نماید. یعنی اگر نمیتوان مقاومت و حامیان آن را نابود کرد، میتوان با گسترش موجی از ناامنی در سوریه و لبنان، آنها را فرسایش داد و از توان منطقهای آن کاست. بیتردید، شرایط لبنان از سال ۲۰۰۵ بسیار متفاوت است و سوریه و بشاراسد نیز با عبور از نقاط عطف نظامی- امنیتی، این بازی گربه با موش را پایان خواهند داد و آنچه بر جای میماند این است که از پس تلاطم بزرگ سیاسی- امنیتی در سوریه و لبنان، پیکره آبدیده مقاومت، با اقتداری جدید، صهیونیستها را به رعشه خواهد انداخت.
در واقع مأموریت لارسن و منصوبکنندگان وی این است که راهبرد ثابت نابودی مقاومت و حامیان آن به سرانجام برسد. وی نگران نیست که از داخل لبنان به سوریه سلاح وارد میشود، چرا که سران قطر، عربستان و ترکیه و طرفهای غربی، به طور آشکار یا به تلویح، از اراده خود برای براندازی در سوریه و ارسال سلاح سخن میگویند و افشای این پدیده برای تأکید بر یک معادله است. لارسن و حامیان وی قصد دارند بگویند حال که ارسال سلاح برای مقاومت امری پذیرفته شده است، ارسال سلاح از لبنان به سوریه هم در یک موازنه امنیتی، در مقابل آن است و اگر میخواهید ناامنی و تروریسم در سوریه پایان یابد، باید ارسال سلاح برای مقاومت مشروع در لبنان نیز قطع شود تا صهیونیستها، خواب آرامی داشته باشند و بتوانند به اقتدار گذشته خود بازگردند و بنا به اراده خود به لبنان، سوریه و هر کشوری که خواستند تجاوز کنند و قتل عام نمایند و خواستههای نامشروع خود را برای ادامه حیات و اشغالگری محقق نمایند.
امریکا و رژیم صهیونیستی که از جنگ ۲۰۰۶ در لبنان سرخورده شدهاند و زنجیره پیوسته مقاومت منطقهای را مشکل اصلی سیاستهای خود ارزیابی میکنند، امروز برای هر ماجراجویی، با بن بست نظامی روبهرو شدهاند و قدرت بازدارنده مقاومت را مانع و رادع خود میدانند. اگر امریکاییها در پرونده هستهای ایران دست بستهاند و هزار بار حساب و کتاب میکنند، بخش مهمی از آن به توان مقاومت اسلامی لبنان برای مقابله با رژیم صهیونیستی و منافع غرب باز میگردد. این است که گزارش لارسن در ادامه یک راهبرد ثابت امریکایی- صهیونیستی و در تکمیل برنامه براندازی در سوریه هدفگیری شده تا ضمن طبیعی نشان دادن ارسال سلاح برای تروریستها در سوریه، حلقه تکمیلی محتوای سفر و پروژه فیلتمن به لبنان را نیز ثبت نماید. یعنی اگر نمیتوان مقاومت و حامیان آن را نابود کرد، میتوان با گسترش موجی از ناامنی در سوریه و لبنان، آنها را فرسایش داد و از توان منطقهای آن کاست. بیتردید، شرایط لبنان از سال ۲۰۰۵ بسیار متفاوت است و سوریه و بشاراسد نیز با عبور از نقاط عطف نظامی- امنیتی، این بازی گربه با موش را پایان خواهند داد و آنچه بر جای میماند این است که از پس تلاطم بزرگ سیاسی- امنیتی در سوریه و لبنان، پیکره آبدیده مقاومت، با اقتداری جدید، صهیونیستها را به رعشه خواهد انداخت.
جوان آنلاین – آخرین عناوین بین الملل