جام جم آنلاین: حرکت و سیر انسان در طول حیات خویش از تولد تا مرگ و نحوه تکامل وی در این دوره همواره مورد بحث و مداقه دانشمندان علوم مختلف قرار گرفته و سعی بر این بوده تا بهترین و سادهترین راه برای رسیدن به کمال انسانی مورد توجه قرارگیرد، چنانچه تمامی پیشرفتهای انسان در علوم مختلف و اکتشافات بشری در قرون و اعصار متمادی برگِرد این مدار یعنی پیشرفت بشر در دنیا و عقبی رو به سوی سعادت و کمال مطلوب بوده و خواهد بود.
در این بین کشش و گرایش فطری انسان به مبادی معنوی و روحی، انسانهای آزاده را بر آن داشته تا کمال و هدفغایی خویش را به تاسی از ادیان الهیگونه و هم در بعد روحی و توجه به غیب مطلق قرار داده و در این راه با نوک مژگان گام نهند و علم و عمل عرفان نتیجه این پویش بشری بوده است؛ بنابراین باید توجه داشت که کمال و کمالگرایی در عرفان باعث حرکت و عدم سکون نوع بشر شده و پیوسته وی را وادار به پیشرفت و ترقی مینماید و مشکلات و سختیها را به جان میخرد، چه این مشکلات و دشواریها را آزمونی برای خویش میپندارد که سنگ محک و عیاری برای عمق و ژرفای خواسته خویش است، چنانچه حافظ نیز به این موضوع اشارتی داشته و میگوید:
حافظ چه نالی گر وصل خواهی
خون بایدت خورد، در گاه بیگاه
یا مولانا میسراید:
مومن آن باشد که اندر جزر و مد
کافر از ایمان او حسرت خورد
پس غلبه این نوع اندیشه در انسان باعث از بین بردن خمودی و سستی و باعث پویایی و حرکت جامعه به سوی رستگاری و کمال انسانی میشود که هدفغایی تمام ادیان است.
در کمال عرفانی جنبههای متعالی یا ماوراءالطبیعه و فطرت و جنبههای روحانی و معنوی انسان مورد نظر قرار میگیرد و آنگاه است که کمال انسانی شکل و هدفی بدیع به خود میگیرد و افقی متفاوت پیش روی انسان میگشاید، این امر با توجه به تعالیم انبیاء، سیره اولیاء و سخنان عرفا در تمامی ادیان الهی با تمام تفاوتها در مشرب و عقیده به یک نتیجه مشترک میرسید که آن تعالی انسان از بعد روحی یا همان گسستن از کششها و جاذبههای نفسانی یا مادی و توجه به غیب و روح است که باز هرکس به طریقی به این تفکر دامن زده و آن را به شیوهای بیان میکند، مثلا در تعالیم عرفانی اسلام هدف سالک واقعی طیکردن اسفار چهارگانه سلوکی و پیوستن به جانان و محوشدن در وجود لایزال حضرت احدیت است که مافوق تصور عقلی بشری است که:
بار دیگر از ملک پران شوم
آنچه اندر وهم ناید آن شوم
و باز بنابر نظر عرفا، در این سیر سلوکی، سالک پس از وصول به عرفان در مراحل آغازین معرفت است که باید غور کند، پس از رسیدن به قله قاف، تماشاگه مقصود را و لمس کند، جزء به جزء دیدهها را و ببیند نادیدنیها و تفرج کند مناظر زیبای معانی عالیه حقیقی ازلی و ابدی را و به کمال معرفت جانان به قدر ظرف روحی نایل آید.
پس با این وصف خود کمال نیز جای سوال واقع میشود که آیا امری مطلق است یا نسبی و آیا حدی و درجهای بر آن مترتب است یا نه که البته نظر بر این است که کمال انسان امری نسبی است که با توجه به جمیع شرایط روحی و جسمی، اجتماعی و خانوادگی و… باید به آن توجه شود ؛ اما در کل دست یافتن به فضایل عالیه بشری و دوری از هرگونه زشتی و پلیدی است، یعنی اگر انسانی عالم است به کمال علم، اگر عامل است به کمال عمل و اگر عاشق است به کمال عشق نایل آید تا معنی کمال در وی متجلی و به عینه نمایان شود که ملاک و معیار یا اندازهای برای آن وجود ندارد، چون حدی برای انسان وجود ندارد تا محدودیتی برای آن قائل شویم، پس روح انسان در مسیر سیر و تکامل به سوی مبدأ خویش همواره در کمال است نسبت به گذشته و ناقص است نسبت به آینده خویش و باید تلاش کند تا جان در بدن است در این سیر ملکوتی و الهی باز نایستد و گامی به عقب بر نگردد و این دراز راه بینهایت را به سر برد و مصداق این بیت شود:
این تطاول که کشید از غم هجران بلبل
تا سرا پرده گل نعره زنان خواهد شد
در نهایت بهترین روش در عرفان علمی و عملی تاسی به قرآن عظیمالشان و سیره و صفات حضرت ختمی مرتبت(ص) و حضرات ائمه معصومین(ع) در کسب قوه عرفانی و رسیدن مقام انسانیت به قاب قوسین یا حقیقت محمدیه(ص) خواهد بود.
jamejamonline.ir – 22 – RSS Version