جام جم آنلاین: بخش «صرفا جهت اطلاع» که هر پنجشنبه در انتهای اخبار «۲۰:۳۰» شبکه دو پخش میشود یکی از آن بخشهایی است که خیلی زود جای خودش را میان مخاطبان خبر باز کرد.
شروعکننده این بخش علیرضا دلاوری بود و با لحن و نگاه متفاوتش توانست طرفداران زیادی به دست بیاورد.
اما صرفا جهت اطلاع این هفته یکی از بهترینهای این آیتم در چند ماهه اخیر بود.
این قسمت که با اجرای کامران نجفزاده روی آنتن میرفت از شایعه حذف داستان کوکب خانم شروع شد و همینطور ادامه یافت تا بخشی که پلیس پیشوا از کلاهبرداری و حواس جمعبودن مردم میگفت و راوی که همان کامران نجفزاده باشد باز هم طرف مخاطب را گرفت و از پلیس خواست نیمی از انرژی جمعکردن دیشهای ماهواره را روی مراقبت از جان و مال مردم بگذارد و حسنختام این سری صرفا جهت اطلاعبخشی بود که از اظهارنظر وزیر امورخارجه در مورد سوریه گلایهمند بود و میخواست کمی واقعیتر صحبت کنند و مدام نگویند: «همه چی آرومه!»
و دوباره «چ»
پروژه «چ» که قرار است فیلمی درباره شهید چمران باشد و چند وقتی است تولید آن آغاز شده است از ابتدای امر همینطور خبرساز بوده تا امروز.
از همان جلسات آغازین که ابراهیم حاتمیکیا دنبال بازیگری برای ایفای نقش شهید چمران میگشت تا روزی که بالاخره مشخص شد بازیگر این نقش قرار است فریبرز عربنیا باشد و تا همین هفته گذشته که شایعه توقف ساخت این فیلم در محافل خبری پیچید.
خبرها حاکی از آن بود که اختلافی بین فریبرز عربنیا و ابراهیم حاتمیکیا درگرفته و خب چه کسی فکر میکند اختلافی میان دو مرد کمی تا قسمتی جدی در بگیرد.
حتی گفته شد پروژه تا اطلاع ثانوی تعطیل شده و گروه به تهران بازگشته و در حال بررسی امکان جایگزینی بازیگر جدیدی برای نقش اول فیلم است.
پس از انتشار این خبر بود که تهیهکننده فیلم این خبر را تکذیب کرد و گفت کار فقط برای استراحت دو روز تعطیل شده و دوباره به پاوه برمیگردیم، آن هم با خود عربنیا! اما در ادامه رابط فرهنگی این پروژه بیخبر از همهجا در گفتوگو با یکی از خبرگزاریها گفت طبیعی است وقتی پروژهای سنگین باشد و فشار کار زیاد، اختلاف نظر بین عوامل پیش میآید.
چند روز بعد هم خبرگزاری ایسنا اعلام کرد با پادرمیانی و میانجیگری مشکل برطرف شده است. امیدواریم با این همه حرف و حدیث پروژه جذاب و نویدبخش چ با موفقیت به پایان برسد تا دوباره تماشاگر سینمای حاتمیکیا باشیم.
ایده های الناز شاکردوست
الناز شاکردوست، بازیگر نقش اول فیلم تازه مسعود دهنمکی است.
او که هفته پیش مصاحبه مفصلی با خبرگزاری فارس داشته، اول از همه گفته من دختری با یکسری ایدئولوژیها در زندگی هستم و نمیگذارم از من استفاده ابزاری بشود.
او گفته علت اصلی کارنکردن من این بود که منتظر بودم فیلمنامهای مثل رسوایی، زن را با ابعاد حقیقیاش نشان دهد. اما شاکردوست در جایی دیگر از صحبتش با اشاره به شناختش از مسعود دهنمکی میگوید: فکر میکنم آقای دهنمکی واقعا دلش آیینه خورشید است.
این مرد، یک انسان به تمام معناست. آدمی است که سینما را میشناسد. نیامده که صرفا فیلمی بسازد. دنبال شهرت و فروش و این حرفها نیست.
حالا اینکه دلی آیینه خورشید باشد چه معنایی دارد بماند، اما بحث وقتی جالب میشود که خبرنگار از شاکردوست میپرسد آیا کارهای قبلی دهنمکی را دیده است؟ و او در پاسخ اینکه اخراجیها را دیدهاید یا نه با حالت استفهام پرسیده: فیلم جنگی است؟ من فیلم جنگی دوست ندارم! و همینجاست که الناز شاکردوست چهره میشود.
خانم شاکردوست، که تا به حال فیلمی از آقای دهنمکی ندیدهاید و اسمش هم ظاهرا به گوشتان نخورده است، از کجا فهمیدهای که دل دهنمکی آیینه خورشید است؟! این شناخت و مطالعه شما از سینما را کجای دلمان بگذاریم؟
لبخندهای همیشگی استاد
جمشید مشایخی، پدر همیشه مهربان و خندان سینما و تلویزیون ما چند صباحی است شاید مرد سرحال همیشگی نیست.
گرچه هر جا و در هر نقل قول و مصاحبهای و در هر تصویری که از او میبینیم لبخند همیشگی را بر لب دارد و آن آرامشی که دوست داری بر چهرهاش نمایان است، اما غبار سالهایی که این همه نقش و قصه را در پس خود دارد، خوب بر چهرهاش نشسته است و شاید همین باشد که او را در کارهای کمتری پدیدار میکند.
همین چند وقت پیش بود که مشایخی گفته بود به خاطر اینکه ساعتهای طولانی نمیتواند سرپا باشد نمیتواند شرکت و بازی در تئاتر را قبول کند و به فاصله کوتاهی خبری منتشر شد از اینکه به خاطر کسالتش از بازی در تلهفیلم «آب و آتش» انصراف داده است.
شاید به جز آرزوی سلامت و عمر طولانی داشتن، کار دیگری از دست ما و در این لحظه برنیاید، اما این مجال بهانه خوبی است تا از او که در نزدیک به صد فیلم سینمایی حضور داشته است، یاد کنیم. صورت و صدای جمشید مشایخی یادآور بسیاری از آثار ماندگار سینما و تلویزیون ماست.
او همان شازده احتجاب و رضا خوشنویس هزاردستان است که میگوید: «آزردمت انگشتک؟ دوست داری آتش از اسلحه بچکانی یا مرکب از قلم نئین؟ خون میطلبی یا جوهر؟ انگشت کی در این میانه باشد گرانقدرتری خوشنویس یا تفنگچی؟ او کمالالملک است و حبیب آقا ظروفچی سوتهدلان که میگوید: «همه عمر دیر رسیدیم» زنده باشد و سلامت!
فیلمها و سریالها محصول عملکرد ماست
شهاب حسینی از آن دست بازیگرانی است که بندرت مصاحبه میکند و شاید همین باعث میشود که مصاحبههایش جملات غیرتکراری زیادی داشته باشد، جملاتی که شاید قابلیت برجستهترشدن را دارند.
این بازیگر جوان سینمای ما که حالا این روزها یکی از ستارههای سینمای ایران به حساب میآید امسال و در سحرهای ماه رمضان خواننده وصیتنامه شهداست.
او در گفتوگویی که در روزنامه قدس منتشر شده است، میگوید: «این را خیلی دوست دارم. میخوانم تا بدانم آدمهای سرزمین من چگونه میاندیشند.»
حسینی در ادامه مصاحبهاش و در جایی که صحبت از چهره محمدرضا گلزار میشود، اشاره میکند که گلزار میتواند تضمین فروش یک فیلم باشد، اما من نه و بعد اضافه میکند در کار خود بهترین نیست و از بسیاری از بازیگران تئاتر ضعیفتر است.
شهاب حسینی در ادامه گفتوگویش از جوانی و نوجوانیاش میگوید که در طلاسازی کار میکرده، آرایشگری، فوتبال و دست آخر بازیگری کرده و بعد هم اضافه میکند اگر میدانست با چنین شرایطی روبهرو میشود میرفت سراغ موسیقی که عشقش بود.
اما اینها همه آن چیزی نیست که حسینی تجربه کرده است. در رادیو طنز کار کرده، بعد به تلویزیون رفته و آیتم ماه رمضانی اجرا کرده، بعد مجری اکسیژن در تلویزیون شده.
اما یک جمله تاریخی شهاب حسینی، او را یکی از چهرههای این هفته ما کرده است: «همیشه در مراسم و جشنها به این فکر میکنم که همه ما میرویم و گله و شکایت میکنیم، ولی به این فکر نمیکنیم که این فیلمها و سریالها محصول عملکرد خود ماست.»
مهمانان نودی
برنامه نود دیگر چه بخواهد و چه نخواهد خبرساز است. این برنامه ورزشی که به جرات میتوان گفت تنها برنامه با موضوع خاصی چون فوتبال است که همه نوع مخاطبی چه فوتبالی و چه غیرفوتبالی دارد، طوری با فرهنگ و هنر و دیگر مباحث گره خورده است که هرهفته و فردای روز پخش آن منتظر نقلقولهایی از آن هستیم.
حال این نقل قولها میتواند جملههای بهظاهر ساده اما کلیدی فردوسیپور باشد یا صحبتی، کنکاشی و بحثی میان مهمانان برنامه، چنانچه چنین اتفاقی در چند هفته اخیر نیز تکرار و باعث شد چهره این هفته ما نه خود برنامه نود و نهتنها خود عادل فردوسیپور بلکه یکی از مهمانان این برنامه باشد.
در این برنامه صادق درودگر، مدیرعامل باشگاه ملوان و حیدرپور، مسوول اجرایی گهر روی خط تلفنی برنامه نود آمدند تا در مورد دلایل حوادث تلخ بازی ملوان و گهر توضیح دهند. وقتی درودگر درباره دستمزد بازیکنانش گفت ۶۰۰ تا، با جمله اعتراضیه فردوسیپور روبهرو شد که: طوری میگویید ۶۰۰ تا، که انگار ۶۰۰ هزار تومان است و اینجا بود که درودگر با آرامش گفت وقتی مرغ کیلویی هفت هزار تومان است، ۶۰۰ میلیون تومان هم ۶۰۰ تا میشود!
از نابازیگر به نامحقق
پس از رفتن سمندریان و برگزاری مراسم یادبود مختلف همینطور سوگواریهای جور واجور شاگردان و دوستانش، حرف و حدیثها آنقدر زیاد بود که احساس میکردی نیمی از مردم ایران تئاتری بودهاند و ما خبر نداشتیم.
در این میان، هفته گذشته نامه بهروز غریبپور درباره شیوه عزاداری یکی از شاگردان سمندریان، بار دیگر تنور این خبرها را داغ کرد.
گرچه غریبپور در این نامه هیچ به اسمی اشاره نکرده بود، اما با نشانیهایی که در نامه داده بود خواهناخواه فکرها را به سوی یک نفر منحرف میکرد و گویا خود آن یک نفر هم که امیر جعفری باشد، این نوک پیکان را به سمت خودش دیده بود، چون در روزهای اخیر با انتشار نامهای پاسخ صحبتهای غریبپور را داد.
جعفری در این نامه ضمن اشاره به اصطلاحی که خود غریبپور در نامه به کار برده بود (نابازیگر) میگوید: «اول از هر چیز به این استاد عزیز و گرانقدرم که این کوچک را «نابازیگر» خوانده «اخطار» میکنم با «بد کسی درافتادهای آقا!!!. ».. چرا که احتمالا شما نمیدانید و خبر ندارید که من امیر جعفری نابازیگر اولین جایزه بازیگریم را از دست استادی بزرگ به نام استاد بهروز غریبپور و روی صحنه گرفتهام آن وقت شما با چه شهامتی! به من که اولین جایزهام را از دست این داور بزرگ و استاد تمام گرفتهام میگویی نابازیگر؟»
در ادامه امیر جعفری با لحنی مودبانه اما کنایهآمیز از نامه غریبپور و اتفاقات و صحبتهایی که به او نسبت داده گلایه و اشاره میکند استادش که غریبپور باشد زود از کوره در میرود و چشمش را میبندد و هرچه میخواهد میگوید.
جعفری در بخش دیگری از صحبتهایش غریبپور را نامحقق میخواند، چون او بدون تحقیق، رفتاری را به او نسبت داده که به گفته خود جعفری اگر کسی ثابت کند چنان رفتاری را از او دیده جایزه نفیسی از او خواهد گرفت.
اینکه حق با کدام طرف است به ما ارتباطی ندارد، چرا که به گفته جعفری اینها استاد و شاگردند و دعوا کنند و… خب باور نکنیم بهتر است.
دوباره با زبان هم با هم آشتی میکنند ولی کاش این اصطکاکها اینهمه همگانی نبود.(جام جم – ضمیمه قاب کوچک)
jamejamonline.ir – 22 – RSS Version