چاقی و لاغری پیامد تصویر ذهنی نادرست از بدن است

چاقی و لاغری پیامد تصویر ذهنی نادرست از بدن است

جام جم آنلاین: نل می‌لرزید، ولی تشخیص نمی‌داد سردش است. فقط وقتی یکی از دوستانش متوجه صورت رنگ پریده و لب‌های کبودش شد و موضوع را به او گفت، نل تصمیم گرفت لباس اضافه بپوشد.

«نل» احساس خستگی را تشخیص نمی‌داد. خودش می‌گفت: گاهی اوقات تا سه نیمه‌شب تشخیص نمی‌دادم خسته هستم. اصلا متوجه علائمش نمی‌شدم.

برای نل ۳۶ ساله، این ویژگی‌ها چندان مهم تلقی نمی‌شد تا این‌که دو سال پیش، وقتی به خاطر عود اختلال بی‌اشتهایی عصبی (anorexia nervosa) درمان را بار دیگر شروع کرد، مجموعه آزمون‌های روان‌سنجی را پشت سر نهاد. ۲۰ سال بود که به صورت متناوب با بی‌اشتهایی عصبی دست و پنجه نرم می‌کرد.

یکی از این آزمون ها، برای اندازه‌گیری حسی کمتر شناخته شده به نام دریافت درونی (introspection) بود. دریافت درونی عبارت است از آگاهی از وضعیت داخلی بدن. دریافت درونی ما را از هیجانات، درد، تشنگی، گرسنگی و دمای بدن آگاه می‌سازد.

افراد مختلف از این نظر با هم تفاوت دارند. نل هم مانند سایر افرادی که اختلال غذاخوردن و مشکلاتی با تصویر ذهنی بدن خود دارند، دریافت درونی ضعیفی داشت.

روان‌شناسان تصویر ذهنی منفی از بدن را به تصاویری که از افراد بیش از حد لاغر و زیبا در رسانه‌ها نمایش داده و معیار جذابیت معرفی می‌شود، مربوط می‌دانند.

ژوئن ۲۰۱۱، انجمن پزشکی آمریکا، بیانیه‌ای منتشر ساخت و بشدت از صنعت تبلیغات بازرگانی خواست از به کارگیری عکس‌های دستکاری شده دیجیتال (که در آنها افراد لاغر و زیبا به تصویر کشیده می‌شوند) صرف‌نظر کند.

این بیانیه پس از این منتشر شد که پژوهشگران به ارتباط در معرض رسانه‌های گروهی بودن و تصویر ذهنی منفی از بدن و اختلالات غذا خوردن پی بردند.

اثرات تصویر مخدوش ذهنی از بدن، طیف گسترده‌ای از افراد را دربر می‌گیرد. حدود نیمی از دختران نوجوان از ظاهر خود ناراضی هستند و تعداد مردانی هم که از تصویر ذهنی بدن خود ناراضی هستند رو به افزایش است. با این حال، تعداد دقیق مردانی که از تصویر ذهنی بدن خود ناراضی هستند، دشوار است.

همچنین یک نفر از هر ۲۰ نفر آمریکایی از اختلالات بالینی تصویر ذهنی از بدن نظیر اختلال غذاخوردن یا اختلال بدشکلی بدن (body dysmorphic disorder) رنج می‌برند. در این موارد، افراد به طور دائم به نقص‌های کم‌اهمیت یا خیالی در ظاهرشان فکر می‌کنند.

در این میان، یک پرسش مهم شکل می‌گیرد. با توجه به این‌که بسیاری از افراد، تصاویری از بدن‌های به‌اصطلاح کامل را می‌بینند، چرا فقط برخی از آنها دچار مشکلات جدی با تصویر ذهنی از بدن خود می‌شوند؟ پژوهش‌ها حکایت از آن دارد که عوامل زیست‌شناختی و محیطی متفاوتی باید کنار هم قرار گیرند تا یک مشکل شکل گیرد.

یک نوع نقص در این حس طبیعی، نقش کلیدی را در ابتلای فرد به بی‌اشتهایی عصبی، پراشتهایی عصبی (Bulimia nervosa) و اختلال بد شکلی بدن بازی می‌کند.

اگر این نقص حسی عامل ایجاد این اختلالات باشد، می‌توان درمان‌های جدیدی را به وجود آورد تا به این صورت بر سرعت بهبود افراد افزوده شود.

شگفتی‌های مغز

گیرنده‌های عصبی پوست، عضلات و اندام‌های داخلی، به ناحیه‌ای از مغز که اینسولا نام دارد، سیگنال‌هایی ارسال می‌کنند و مغز با پردازش این سیگنال‌ها متوجه گرسنگی، گرما و سرما، خارش یا درد می‌شود.

اینسولا بافتی عصبی است که در قشر خارجی مغز و نزدیک گوش‌ها قرار دارد و نوعی آگاهی از حالت داخلی بدن برای انسان به وجود می‌آورد لذا نقش مهمی در خودآگاهی و درک هیجانی بازی می‌کند.

به عنوان مثال، وقتی چیز داغی را لمس می‌کنیم، اینسولا درد ناگهانی را به قرمزی ظاهر شده روی دستمان مربوط می‌کند. در واقع اینسولا با درهم‌آمیزی اطلاعات ورودی، نوعی تصویر از بدن برای ما ایجاد می‌کند.

هر قدر اطلاعات بیشتری از دریافت درونی‌مان به دست آوریم، تصویر ذهنی بهتری از بدنمان خواهیم داشت. در مقابل هر قدر دریافت درونی ما ضعیف‌تر باشد، مغز بیشتر به اطلاعات بیرونی تکیه می‌کند و احتمال ایجاد تصویر نامطلوب ذهنی از بدن افزایش می‌یابد.

به عنوان مثال، دونده‌ای که دریافت درونی خوبی دارد می‌تواند بر ضربان منظم قلب خود و حرکت پاهایش تمرکز کند و از این موارد برای مدیریت سرعت و طول مسیری که می‌دود، استفاده کند.

این دونده با توجه به کارکرد بدنش، احساس خوبی درباره آن خواهد داشت. در مقابل، دونده‌ای که دریافت درونی ضعیفی دارد، ممکن است فکر کند آیا دیگران متوجه لباسی که پوشیده می‌شوند یا نه.

از آنجا که این گونه افراد، ورودی داخلی اندکی برای شکل دهی به درک از خود دارند، ممکن است بیش ازحد درگیر جزئیات بسیار کوچک از ظاهر خود شوند که این مساله بالقوه به تصویر نامطلوب ذهنی از بدن می‌انجامد.

همچنین افرادی که دچار اختلال بدشکلی بدن هستند، ناخواسته بیشتر از این‌که به ماهیت و عملکرد بینی دقت کنند، به شکل آن توجه می‌کنند.

تصویر نامطلوب از بدن ـ که دراصطلاح بدشکلی بدن خوانده می‌شود ـ ممکن است حالات مختلفی داشته باشد. از نگرانی‌های نه چندان شدید درباره این‌که مثلا پوشیدن یک نوع لباس خاص، سبب چاق‌تر جلوه دادن می‌شود تا سوءبرداشت از اندازه و شکل بدن که این حالت در مبتلایان به بی‌اشتهایی عصبی و اختلال بدشکلی بدن مشاهده می‌شود.

این سوءبرداشت در جهت عکس نیز می‌تواند باشد. در پژوهشی که سال ۲۰۱۰ انجام گرفت، این یافته به دست آمد که یک نفر از هر ده بزرگسال چاق فکر می‌کرد وزنش معمولی است.

یکی از دلایل درک نامناسب از شکل بدن در این افراد، دریافت درونی ضعیف است.

بدشکلی‌های بدن و دریافت درونی

تفاوت زنان در توانایی دریافت درونی، نشان‌دهنده سطح رضایت آنان از بدن خود است. در پژوهشی که سال گذشته صورت پذیرفت، کریستین پیت روان‌شناس و همکارانش، ۲۱۴ نفر از دختران دانشجو را مورد آزمون‌های مختلفی اعم از اضطراب اجتماعی تا اختلالات غذا خوردن قرار دادند.

نتیجه آزمون نشان داد آنها که در ارزیابی توانایی دریافت درونی نمره پایینی داشتند، نه تنها نارضایتی زیادی از بدن خود داشتند، بلکه حتی نسبت به آنها که با بدن خود هماهنگ‌تر بودند نشانگان اختلال غذا خوردن بیشتری نیز داشتند.

افرادی که اختلال بی‌اشتهایی عصبی داشتند، در درک حسی گرسنگی و سیری دچار مشکل بودند. کسی که دریافت درونی‌اش دچار مشکل است، نمی‌تواند کاهش وزنش را حس کند، لذا با این که ممکن است بشدت لاغر باشد، همچنان فکر کند وزنش معمولی یا حتی زیاد است.

در بیمارانی که دچار اختلال بی‌اشتهایی عصبی هستند، این مشکلات به تمام حوزه‌های دریافت درونی وارد می‌شود.

وقتی این افراد تست ضربان قلب انجام می‌دهند، نتایجی ضعیف‌تر از افرادی که این اختلال را ندارند به دست می‌آورند.

در پژوهشی که سال ۲۰۰۸ منتشر شد، اولگا پالاتوس (روان‌شناس) و همکارانش مشاهده کردند ۲۸ زن مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی در ۶۸ درصد موارد، در حس کردن ضربان قلب خود موفق بودند حال آن‌که این درصد برای زنانی که اختلال غذاخوردن نداشتند، ۷۷ درصد بود.

نتیجه این پژوهش، تفاوت چشمگیری را در توانایی دریافت درونی نشان می‌دهد. زنان مبتلای بی‌اشتهایی عصبی، علاوه بر این‌که دریافت درونی ضعیف تری داشتند، مشکلات روانشناختی بیشتری نظیر افسردگی و اضطراب، وزن کمتر از معمول و نارضایتی شدید از بدن خود داشتند.

باید به این نکته هم اشاره کرد تمام پژوهش‌هایی که روی افراد مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی انجام شده دربردارنده زنان بوده، زیرا تعداد مردانی که مبتلا به این اختلال هستند بسیار اندک است.

شاید عامل مشکلات دریافت درونی افراد مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی، واکنش مناسب نداشتن اینسولای آنان باشد. در پژوهشی که سال ۲۰۰۵ منتشر شد، گروهی از پژوهشگران ژاپنی از روش ام‌آرآی کارکردی (fMRI) برای تصویربرداری از مغز در حال استراحت ۱۲ زن ـ که از بی‌اشتهایی عصبی بهبود یافته بودند ـ استفاده کردند.

این پژوهشگران دریافتند جریان خون اینسولای این زنان نسبت به ۱۱ زن دیگر ـ که تا آن زمان بی‌اشتهایی عصبی نداشتند ـ کمتر بود. جریان کمتر خون در انیسولا، نشانگر فعالیت کمتر این ناحیه است.

مطالعه دیگری که سال ۲۰۰۳ از سوی پژوهشگران سوئدی انجام گرفت، به نتایج مشابهی رسید.

هر دو مطالعه نشان می‌دهد افرادی که از بی‌اشتهایی عصبی بهبود یافته بودند، در پردازش اطلاعات دریافت درونی نسبتا کندتر عمل می‌کردند. در نتیجه، ورودی‌های کمتری می‌توانست وارد این قسمت از مغزشان شود، لذا فرآیند بهبود را با دشواری‌هایی روبه‌رو می‌ساخت.

اثرات دنیای بیرونی

اینسولا، سیگنال‌های دریافتی از درون بدن را پردازش می‌کند، اما اگر فرد به تصویر خود نگاه کند، فعالیت اینسولا بشدت افزایش می‌یابد.

وقتی زنان معمولی و سالم به عکس خود می‌نگرند، خون بیشتری در اینسولا جمع می‌شود، به آن معنا که عکس سبب می‌شود احساس فرد از آنچه درون بدنش رخ می‌دهد، افزایش یابد، اما وقتی زنان مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی به عکس خود نگاه می‌کنند، اینسولا واکنش خاصی نشان نمی‌دهد، حتی اگر عکسی که از خود دارند برایشان جذاب باشد باز هم اینسولا فعالیت چندانی ندارد.

در پژوهش دیگری که سال ۲۰۰۸ منتشر شد، پژوهشگران استرالیایی از ده زن مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی و نیز ده زن دیگر خواستند به عکس‌هایی از خود و دیگران نگاه کنند و در همین حین، از مغز آنها با روش ام‌آرای تصویربرداری شد.

وقتی زنان سالم به عکس‌های خود نگاه می‌کردند، میزان فعالیت اینسولای آنان افزایش می‌یافت، حال آن‌که در وضعیت مشابه، این اتفاق برای زنان مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی روی نمی‌داد.

این یافته اشاره دارد که افراد مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی، توانایی پیوند داده‌های خارجی درباره ظاهر خود را با دانش خود از بدنشان ندارند.

تفاوت این دو گروه وقتی روشن تر شد که از آنها خواستند به عکس‌هایی از افراد دیگر نگاه کنند. در هر گروه، اینسولا فعالیت چندانی نداشت.

مشکل در دریافت درونی نقشی مهم در ایجاد بی‌اشتهایی عصبی‌ پر‌اشتهایی عصبی و اختلال بدشکلی بدن دارد

حاصل همه این پژوهش‌ها به این یافته می‌رسد که نقص در دریافت درونی منجر می‌شود تصویر ذهنی از بدن در برابر تاثیرات بصری دنیای خارجی آسیب‌پذیرتر شود.

سال گذشته، پژوهشگران درباره ۴۶ دانشجوی دختر، آزمایشی را با استفاده از یک داده غیرعادی تصویری ترتیب دادند.

این داده تصویری چیزی نبود جز یک دست پلاستیکی. در این آزمایش پژوهشگران از فرد می‌خواستند هر دو دستش را روی میز قرار دهد و سپس با استفاده از یک مقوا، جلوی دیدن دست چپش را می‌گرفتند.

بلافاصله در سمت راست مقوای جداکننده، یک دست پلاستیکی شبیه دست واقعی قرار داده می‌شد سپس یکی از پژوهشگران، دست چپ و دست پلاستیکی را با استفاده از یک برس به آرامی نوازش می‌کرد.

پس از یکی دو دقیقه، بسیاری از شرکت‌کنندگان کم‌کم باور می‌کردند دست پلاستیکی دست واقعی آنهاست. شگفت‌انگیز آن‌که، دمای دست چپ این افراد بشدت پایین می‌آمد و گویی مغز، مالکیت دست چپ را رها کرده و مالک دست پلاستیکی شده است.

این گروه پژوهشی، افراد شرکت کننده در این آزمایش را براساس نمره‌ای که در تست ضربان قلب به دست آورده بودند، به دو گروه تقسیم کردند؛ گروهی که نمره‌شان بیش از ۸۰ درصد بود و گروهی که نمره‌ای زیر ۵۰ درصد به دست آورده بودند.

نتیجه پژوهش این شد افرادی که آگاهی کمتری از بدن خود داشتند، راحت‌تر گول می‌خوردند و دست پلاستیکی را دست واقعی خود می‌پنداشتند.

این پژوهشگران بر این باورند تصاویری که رسانه‌ها از زنان لاغر نشان می‌دهند می‌تواند تاثیر دوچندان بر زنانی داشته باشد که آگاهی درونی اندکی دارند.

افرادی که دریافت درونی مناسبی دارند، با دیدن افرادی که از آنها لاغرترند (و بر مبنای استاندارد تلقین شده از سوی رسانه‌ها زیباترند) کمتر تحت تاثیر قرار می‌گیرند.

افرادی که اختلال بد شکلی بدن دارند، ممکن است مشکلات دائمی دیگری نیز داشته باشند. شواهد حکایت از آن دارد که این افراد، اختلالات پردازش دیداری دارند و این سبب می‌شود تصویری را که می‌بینند به گونه‌ای دیگر ارزیابی کنند. این اختلالات با دریافت ضعیف درونی می‌آمیزد و سبب ایجاد تصویر ذهنی نامطلوب از بدن می‌شود.

کسانی که آگاهی چندانی از وضعیت داخلی بدن خود ندارند، بشدت تحت تاثیر نظر دیگران قرار می‌گیرند. این گونه افراد، اهداف و ویژگی‌های خود را نه بر مبنای استاندارهای خود، بلکه بر مبنای آنچه نظر دیگران می‌دانند ارزیابی می‌کنند.

سال ۲۰۰۴، عده‌ای از پژوهشگران دانشگاه آکسفورد، از زنانی که دچار اختلال بد شکلی بدن بودند، خواستند خاطرات خاصی را از دوران کودکی‌شان به یاد آورند. پژوهشگران دریافتند این زنان بیشتر تمایل داشتند تجربیات شخصی خود را به گونه‌ای تعریف کنند که گویی برای شخصی دیگر روی داده است.

به کلامی دیگر، به‌جای این‌که از ضمیر اول شخص مفرد (مثلا: من دیدم) استفاده کنند، داستان را از قول راوی تعریف می‌کنند (مثلا این اتفاق افتاد).

توجه به بدن

یکی از راه‌های افزایش درک داخلی از بدن عبارت است از تمرکز آگاهانه، یعنی حالتی از ذهن که در آن فقط به حال و لحظه حاضر توجه کنیم و درباره افکار مختلفی که به ذهن می‌آید فکر نکنیم.

در مطالعات مختلفی که دهه گذشته انجام شده، پژوهشگران به این یافته رسیدند که تمرین تمرکز در فرآیند درمان شناختی‌رفتاری و سایر درمان‌ها برای اختلالات غذا خوردن و نیز اختلال بدشکلی بدن، سبب کاهش نشانگان این اختلالات و نیز افزایش کیفیت زندگی می‌شود.

درواقع، آموزش دادن افراد برای توجه به احساسی که در لحظه حال از بدنشان دارند، می‌تواند به بهبود دریافت درونی بینجامد.

پژوهش‌های جدید به بررسی اثرات یوگا بر درمان اختلالات خوردن پرداخته است. برخی انواع یوگا سبب هدایت فرد به سمت تمرکز بر تنفّس و احساسات مختلف بدن طی تمرینات گوناگون می‌شود.

گروهی از پژوهشگران سال ۲۰۱۰، از ۲۷ نوجوان خواستند تا در دوره هشت هفته‌ای یوگا شرکت کنند. پژوهشگران امیدوار بودند این بیماران با تمرکز بر حرکات یوگا و بدن خود بتوانند مشکلاتی را که با غذا خوردن و نیز وزن خود داشتند، پشت سر بگذارند.

این راهبرد درمانی جواب داد. در آغاز درمان، این افراد آنقدر از بدن خود جدا بودند که حتی برای متعادل بودن روی پای خود دچار مشکل بودند.

پس از گذشت هشت هفته، این افراد آنقدر مهارت دریافت درونی پیدا کردند که می‌توانستند براحتی تعادل بدن خود را طی حرکات مختلف حفظ کنند.

این افراد در مقایسه با ۲۷ نوجوانی که دچار همین اختلالات بودند و در دوره یوگا شرکت نکرده بودند، بهبود بیشتری یافته بودند.

یوگا به نل هم در بهبود بی‌اشتهایی عصبی‌اش کمک شایانی کرد. همچنین سبب کاهش مشکلات دریافت درونی‌اش شد.

به عنوان مثال، اکنون او راحت‌تر متوجه خستگی یا سرد بودن بدنش می‌شود. خودش می‌گوید: «نه‌تنها متوجه گرسنگی‌ام می‌شوم، بلکه متوجه میل به غذا خوردن نیز هستم.»(جام جم – ضمیمه سیب)

مترجم: صالح سپهری‌فر
منبع: Scientific American Mind


jamejamonline.ir – 22 – RSS Version

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.