۷ درس زندگی از پرویز پرستویی

گاهی با دیدن بازی‌اش اشک می‌ریزیم و گاهی خودمان را جای نقش او می‌گذاریم و دلمان به درد می‌آید. آمدن چنین حسی با بازی‌های پرویز پرستویی اتفاقی نیست. او بازیگری است که از دل همین اجتماع بیرون آمده و دردهای جامعه‌اش را خوب می‌شناسد. افتخارات پرستویی کم نیستند و با بازی‌هایش کم خاطره نداریم. با همین دلایل و به بهانه تولد ۵۷ سالگی‌اش، سری به کارنامه او زدیم تا از زندگی کاری و غیرکاری‌اش، چند درس بگیریم.

۱. هر روز یک قدم پیش می‌رود

«من در شروع هر کار فکر می‌کنم که این فیلم چه چیزی به من اضافه می‌کند و همواره به‌دنبال نقشی متفاوت از کارهای قبلی خود هستم.» این بزرگ‌ترین دلیلی است که باعث می‌شود پرستویی به یک نقش بله بگوید. پرویز پرستویی از آن دست بازیگر‌هایی نیست که مدام خودش را تکرار کند. او موفقیتش را مدیون همین تازگی و پیش‌بینی نشدنی است و حاضر است به دلیل همین پرهیز از تکرار، نقش‌هایی را رد کند که خیلی از بازیگران آرزوی حاضر شدن در آنها را دارند.

۲٫ بی‌هدف کار نمی‌کند

پرویز پرستویی، نقش‌هایش را بدون فکر انتخاب نمی‌کند. او یا به‌دنبال نشان‌دادن دردی‌است که خیلی‌ها را آزار می‌دهد یا قصد دارد با نقش‌آفرینی‌هایش، دینش را ادا کند. او درباره بازی‌هایش در سینمای دفاع‌مقدس می‌گوید: «به تعداد تمامی افراد دنیا نقش برای بازی کردن یک بازیگر وجود دارد اما من حس غریبی برای ایفای اینچنین نقش‌هایی دارم و افتخار می‌کنم که باز هم بتوانم این نقش‌ها را بازی کنم. حضور امروز ما مدیون این عزیزان است و ساخت این فیلم‌ها تنها می‌تواند بخش کوچکی از دلاوری‌های آنها را به نمایش درآورد.» او معتقد است: «با ساخت یک فیلم نمی‌توان جهان را تغییر داد اما می‌توان دل‌های بسیاری را آرام کرد و حرف‌هایشان را به تصویر کشید.»

۳٫ بی‌گدار به آب نمی‌زند

بازی‌های پرستویی، تنها به دلیل تجربه‌ها و مهارتش در ذهن ماندگار نمی‌شود. او قبل از آنکه هنرش را به نمایش بگذارد، با فیلمنامه‌اش زندگی می‌کند. جزء جزء نقشی که باید ایفا کند را می‌شناسد و بدون کشف ریز و درشت‌های کارش، سراغ آن نمی‌رود. او درباره بازی‌اش در فیلم «بید مجنون» معتقد است برای ایفای نقش یک نابینا آنقدر در زندگی این افراد وارد شده که اگر چشم‌هایش را از دست بدهد هم می‌تواند زندگی‌اش را ادامه دهد. پرستویی می‌گوید: «برای آشنایی بیشتر با نقش نزدیک به دو ماه در کنار نابینایان بودم و با آنان زندگی کردم. در حال حاضر نیز به‌طور کامل با نوشتن و خواندن بریل که متعلق به نابینایان است، آشنایی دارم.»

۴٫ از دنیای واقعی درس می‌گیرد

برخلاف خیلی از هنرمندها که غرق دنیای خودشان هستند و با آدم‌های کوچه و خیابان که واقعی زندگی می‌کنند و واقعی درد می‌کشند بیگانه‌اند، پرستویی دنیای اطرافش را خوب می‌شناسد و تلاش می‌کند با همین دوربینی که از او فیلم می‌گیرد، این دنیا را به دیگران هم معرفی کند.
 او درباره دلایل موفقیتش می‌گوید: «بیشتر هنرمندان هستند که فقط قرار است بازیگر باشند و با هیچ جهان دیگری ارتباط ندارند اما همین جهان دیگر است که مرا به بازیگری کشانده است. انگیزه خیلی‌ها از بازیگری این است که دیده شوند و به آنها توجه شود اما وقتی از من می‌پرسند انگیزه شما از بازیگری چیست، می‌گویم درد! من در محیط و منطقه‌ای زندگی کرده‌ام که پر از درد و زیر خط فقر بوده. همیشه احساسم این بود که این بغض فروخورده‌ای را که دارم، چطوری می‌توانم بیرون دهم. در من جوششی وجود داشت و با توجه به شرایط زیستی خودم، احساس می‌کردم باید این جوشش را بیرون بریزم.»

۵٫ یادگیری برایش هدف است

کارهایش برای او درس هستند و از زندگی آدم‌های دور و برش هم یاد می‌گیرد اما باوجود تمام این تلاش‌ها برای یادگیری، خودش هم مدام در حال جست‌و‌جو است.
پرستویی در مورد اشتیاقش برای یادگیری می‌گوید: «همیشه احساس می‌کردم چیزهایی کم دارم و باید بروم کنکاش کنم و خیلی قضایا را فرابگیرم. شاید من اولین کسی بودم که در ایران در اولین سالی که جشنواره رقابتی بود، جایزه گرفتم. در اولین مصاحبه‌ای که با من کردند، گفتم که من الان دیگر احساس می‌کنم مسئولیت دیگری دارم و این سیمرغی که به من داده‌اند، حکایت آن است که باید یک جاده بی‌انتها را بروم. من به این دریافت‌ها رسیده‌ام و اینها همه توشه راه من هستند.»

۶٫ هنرش را به پول وابسته نمی‌کند

پرویز پرستویی درآمدش را به فیلم‌هایش وابسته نمی‌کند و شاید همین موضوع یکی از رازهای موفقیتش باشد. او می‌گوید: «من برای اینکه هنر را برای خودم شغل ندانم، همیشه کار کرده‌ام. از دوران مدرسه وقتی به خانه می‌آمدم، مادرم برای من کار تراشیده بود و باید می‌رفتم برای درآمد خانواده در حد خودم کار می‌کردم.»
 او در مورد برخی فیلم‌های گیشه می‌گوید: «قصد ندارم ارزش کار دیگران را پایین بیاورم ولی گاهی اوقات از دیدن پلاکارد سینماها خجالت می‌کشم. الان هم که مد شده چند چهره را در فیلم و سریال خود می گذارند تا دخل و خرجشان را هماهنگ کنند. این آدم‌ها فقط به فکر درآمدزایی هستند. هیچ وقت چنین کاری را انجام نمی‌دهم و در این فیلم‌ها بازی نمی‌کنم.»

۷٫ مخاطبش را نادیده نمی‌گیرد

پرستویی در سینمای ایران کم جایزه نگرفته و کم از او تقدیر نشده. اما او تندیس‌ها و جوایزش را تنها اسناد افتخارش نمی‌داند. پرستویی قدر مخاطبش را می‌داند و به‌جای اینکه نگران رقابت‌هایش در جشنواره‌ها باشد، نگران قضاوتی است که مخاطبانش از بازی‌هایش می‌کنند. او می‌گوید: «من با مخاطبم خیلی ارتباط دارم. این‌طور نیست که خودم را در کوچه و خیابان پنهان کنم تا مرا نبینند که مبادا مزاحم من شوند. اتفاقا من می‌روم مزاحم آنها می‌شوم. بزرگترین زجر من وقتی است که کسی می‌خواهد برایش امضا کنم. در واقع اذیت نمی‌شوم، جوری شرم حضور دارم. با خودم می‌گویم آخر چرا باید این آدم از من امضا بگیرد؟ من باید از او امضا بگیرم که کار مرا تایید کرده است.» او ادامه می‌دهد: «من همیشه اعتقادم به مردم بوده. ممکن است بگویند دارد شعار می‌دهد و ژست می‌گیرد. من جایزه اصلی‌ام را در واقع از مخاطبم می‌گیرم. شاید یکی از زیباترین اکرانی که در عمرم دیدم، اکران فیلم سیزده ۵۹  در کلن بود. هیچ‌کس در طول فیلمی با مضمون جنگ سالن را ترک نکرد و سکوت مطلق حکمفرما شد و من در چشمان تماشاچیان اشک را دیدم.»


سیمرغ | تازه های فرهنگ و هنر

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.