۰۸م آذر ،
چهارشنبه, ۰۸ آذر ساعت ۰۰:۵۱ کافه سینما
کافه سینما-امیر قادری: این هیچ خبر خوبی نیست که دوستان میخواهند جلوی نمایش من مادر هستم را بگیرند. به بهانهی نمایش خیانت و سیاهنمایی و اینها. ما اگر آدم حسابی هستیم، اتفاقا باید تفاوت میان همینها را بفهمیم. که کدام یک درام تلخ واقعی است و کدام یک سیاهنمایی. کجا خیانت، یک ایدهی فرصتطلبانه برای تابوشکنی است و کجا پایههای یک قصهی اخلاقی محکم را میسازد. این درد امروز ماست. وقتی مفاهیم و آرمانهای جدی قابل فهم، در قالب کلماتی که در بازار سیاست، تیز و مبتذل شده؛ گاه به هدف میزنند و گاه غلط میروند. از جمله به طور مثال دربارهٔی من مادر هستم، که امروز بیانیه دادهاند که باید جلوی اکراناش گرفته شود و چهرههایی هم از این اتفاق، استقبال کردهاند.
من مادر هستم، شاید بهترین فیلم فریدون جیرانی، فیلمی است که در دل فرهنگ این مملکت، و نه برای خوشآمد جشنواره های خارجی، یا نمایش یک جور سیاهنمایی کاسبکارانه، تولید شده است. میشود نقدش کرد یا ازش تعریف کرد. اما بحث این است که این اتفاق باید در چارچوبهای فرهنگی و در شرایطی بیفتد که متوجه تفاوتهای ملودرامی مثل “من مادر هستم”، که برای تعریف کردن یک داستان اجتماعی خوب برای تماشاگرش تولید شده، و محصولات بازاری، چه از نوع عوامانه و چه مدل روشنفکرنمایانهاش، باشیم. فکر و انصاف، چنین جاهایی بروز میکنند، و خودشان را نشان میدهند. و گرنه هم پیمان شدن و تحصن کردن و فیلم پایین کشیدن که کاری ندارد. تازه همهی اینها در شرایطی است که فیلمی را که هیچ نمایش جشنوارهای و پخش خانگی نداشته، دیده باشیم! یادداشت امروزم را با متنی ادامه میدهم که وقت نمایش خصوصی فیلم، نوشتم. و پارسال همین موقعها بود که در کافه سینما، منتشرش کردیم:
سالهاست منتظرم که فریدون جیرانی فیلم خوباش را بسازد؛ و تا قبل از من مادر هستم این اتفاق نیفتاده بود. بسیار از آثارش امتیازهای فراوانی دارند، اما همه آن ایدههای مضمونی و میزانسنی، و کار گاهی خوب عوامل فنی، و به خصوص بازیهای بازیگران آثارش، معمولا به نتیجه نهایی نمیرسید. همیشه اتفاقی بود تا بیفتد و همه چیز را خراب کند. پیچ فیلمنامهای، گرهگشایی نهایی، اجرای سردستی چند سکانس و از این قبیل. (داریم دربارهٔ فیلمهای بهترش صحبت میکنیم البته.) و حالا من مادر هستم، یک فیلم فریدون جیرانی کامل است. همان ملودرام جنایی تیره و تار، تاثیر گرفته از پاورقیهای جذاب، که میکوشد حدیث نفس طبقه متوسط (من مادر هستم، بهتر از آن است که بنویسم نقد طبقه متوسط)؛ باشد. این میتواند همان درام شهری تیره و تلخی باشد که این روزها دربارهٔاش حرف میزنیم. وقتی شخصیتها چنین چند بعدی باشند، وقتی بازیها این قدر به پرورش شخصیتها کمک کنند، وقتی ایدههای فیلمنامه، صاحب خون و گوشت شوند، آن وقت میشود تیرگی و تلخی فیلم را باور کرد و بهاش احترام گذاشت. که قربانی شدن دختر و پسر عاشق و در ابتدا رهای فیلم را در تار و پود قبل بزرگترها، باور کرد.
این را هم بگویم که تماشای دوباره این فیلم برای من لااقل، چه کار سختی است. تلخیاش در ذهنام مانده بود و در دقایق پس از تماشا رها نمیکرد. برخلاف قصه پریای جیرانی، به طور مثال، این جا داستان مسیر و فلش محکم و مشخصی داشت که با همه پیچ و خمهای تماشاگرپسند جذاباش، از چارچوب اصلی خارج نمیشود و کم نمیآورد. از طرف دیگر ادا و اصول مرتضی غفوری و میزانسنهای بیخود پیچیده جیرانی در قصه پریا، در من مادر هستم، همان قدر طراحی شده است؛ که باید. جیرانی هیچ وقت این قدر روان و به اندازه کارگردانی نکرده است. و از نمای درشت و متوسط و حرکت دوربین، به قاعده استفاده نکرده است. به این اضافه کنید بازی خوب بازیگران، به خصوص هنگامه قاضیانی و پانتهآ بهرام و باران کوثری؛ و فرهاد اصلانی. اصلانی که اصلا یکی از بهترین اجراهای این روزگار سینمای ایران را دارد. کاش فیلم در جشنواره به نمایش درمیآمد و بازی اصلانی آن قدر که شایستهاش هست، دیده میشد.
من مادر هستم، همان ملودرام جنایی تلخ اجتماعی خون آلود جذابی است، که سالهای سال فریدون جیرانی میخواست بسازد و نتوانسته بود. این قدر اصرار کرد که به نتیجه رسید.
امیر قادری / کافه سینما
کافه سینما-آخرین خبرها و یادداشت های سینمای ایران و جهان
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com