۱۷م دیماه ،
جام جم آنلاین: محور قرار دادن یک خانواده در مجموعهای تلویزیونی، از جمله فرمولهای امتحان پس داده برای جذب مخاطبان به حساب میآید که مجموعه تلویزیونی «میلیاردر» ساخته علیرضا امینی هم بر این اساس شکل گرفته است.
تاسیس شرکتی خانوادگی که براساس روابط فامیلی اداره میشود هم ایدهای قدیمی و در عین حال قابل تامل است که نمونههای خوب و بد بسیاری بر مبنای آن تا امروز شکل گرفته است که میلیاردر از نمونههای خوبش به حساب میآید.
در این مجموعه که رگههای پررنگی از کمدی کلامی بر آن سایه افکنده، شرکت ساختمانی بزرگی را میبینیم که در آن روابط فامیلی حاکم است و بینظمی به اوج خود رسیده و هرکس به فکر سرکیسهکردن رییس آن – فرجام- است.
امینی و سعدوندیان در طراحی فیلمنامه و شخصیتها تا حدودی از رئال بودن فاصله گرفته و رگههایی از فانتزی به آن تزریق کردهاند که این مساله در برخی شخصیتها مانند بهمن، بهادر سیر و خسرو بیشتر از بقیه است.
در دو، سه قسمت اول، ضعفهایی در رودررویی با شخصیتها و پیشرفت قصه به چشم میخورد که برای مجموعهای ۲۵ قسمتی بسیار خطرناک به نظر میرسید.
امینی برای خلق شخصیتهای اصلیاش با پیروی از مولفههای سینمای کمدی، شخصیتهایی تکبعدی و بعضا کاریکاتورگونه خلق کرده که گاه همچون بهمن فرجام خوب از کار درآمده و گاه مانند آذر، شیرین و تیرداد سطحی و پیش پا افتاده شده است.
فرجام به عنوان مرکز ثقل فیلمنامه مرد ثروتمند تنهایی است که حتی در خانوادهاش هم احساس آرامش نکرده و بیشتر به یک عابربانک شبیه است تا پدری دلسوز و مهربان! این وجه از فرجام بخوبی پرداخت شده و ایراد چندانی به آن وارد نیست؛ اما در مقام مدیر یک شرکت بزرگ تجاری با کارمندان متعدد، آنچنان که باید از آب درنیامده و برای مخاطب باورپذیر جلوه نمیکند.
با این حال شکل رابطه او با همسرش – سیمین – که به همه چیز و همه کس از بالا نگاه میکند، سر و شکل خوبی دارد و متقاعدکننده به نظر میرسد. داستانکهای طراحی شده برای شخصیتهای کار کم بوده و برای مجموعهای بیست و چند قسمتی کافی نیست.
در این میان، علاقه کودکانه بهمن به یکی از کارمندان زن شرکت با توجه به شخصیت کودک مانده بهمن، بهتر از دیگر داستانکها از کار درآمده و مخاطب را به خنده وامیدارد.
در حقیقت، بهمن رگههایی از جنون کمدی را با خود دارد و هماهنگ با لحن کلی حاکم بر داستان است. در نقطه مقابل، آذر و منصور قرار دارند که بشدت از کلیشههای رایج بهره گرفته و نوآوری چندانی در خلق آنان به چشم نمیخورد بخصوص آذر که کلیشه دختر دلسوز پدر را تمام و کمال اجرا کرده و برای مخاطب کاملا آشنا و در عین حال تکراری به نظر میرسد.
بهادر سیر به عنوان دیگر شخصیت مرکزی کار، تلفیقی از کلیشههای قدیمی و نوآوری است که بخوبی با هم ترکیب شده و به نتیجه مناسبی رسیده است.
جوان باسواد و تحصیلکردهای که کمی دست و پا چلفتی به نظر میرسد و در ارتباط با دیگران مشکلاتی دارد. برای نمونه میتوان به ارتباط او با نامزدش -رها – اشاره کرد که سرشار از تناقضهایی است که بعضا واقعی به نظر میرسند.
بهادر با آن که شوخیهای بسیاری را شکل میدهد، اما خود آغازکننده شوخی نبوده بلکه اغلب شوخیها روی او واقع میشود ولی سیر – پدر بهادر – یکی از جذابترین شخصیتهای میلیاردر است که لحظات دلنشینی را خلق کرده و شریک خوبی برای بهادر در ایجاد لحظات کمیک در طول کار بوده است.
نویسندگان فیلمنامه این مجموعه از ولی به عنوان ایجادکننده نقطه عطف اصلی فیلمنامه (آشنایی قدیمی ولی با فرجام و قضایای رخ داده بین این دو) به بهترین شکل بهره گرفته و کار را از یکنواختی نجات دادهاند.
مجموعههای تلویزیونی از جنس میلیاردر با شخصیتهای متعدد به بازیگرانی از طیفهای مختلف نیاز دارند که به وجود آوردن هماهنگی میان آنها میتواند موفقیت آن را تضمین کند اما در میلیاردر این اتفاق نصفه و نیمه رخ داده است و شاهد بازیهای یکدستی در طول کار نیستیم.
محمدرضا شریفینیا در نقش فرجام همان بازی همیشگیاش را ارائه کرده با این تفاوت که شیرینی آنها را ندارد و رگههای تلخی آن بیش از اندازه به نظر میرسد.
انتخاب سامان گوران بدون پیشینه روشنی در بازیگری برای نقش بهادر، خطر بزرگی بوده که آنچنان که باید به نتیجه نرسیده است.
گوران بیش از اندازه روی میمیک چهره تمرکز کرده و به همین سبب بازیاش در بسیاری از پلانها اغراق شده و غلوآمیز جلوه میکند.
مجید مظفری هم پس از مدتی کمکاری جلوی دوربین، بازی گرم و دلنشینی در نقش ولی ارائه کرده و با درک درستی که از نقش داشته، باورپذیریاش را به حداکثر رسانده است.
در عین حال، شوخیهای جذابی را در برخورد با اعضای خانواده اش شکل داده و طنز شیرینی را به کاراکتر ولی اضافه کرده است.
زهیر یاری در نقش بهمن یکی از بهترینهای مجموعه بازیگران میلیاردر است که حواسپرت بودن بهمن را به شکل مطلوبی به تصویر کشیده و لحظات مفرحی را خلق کرده است.
در طرف مقابل، بازیگران زن این مجموعه با توجه به بهرهگیری بسیار از کلیشهها در خلق شخصیت آنها خوب از کار درنیامده و کلیشههای به کار رفته در فیلمنامه به بازی آنان هم رخنه کرده است.
برای نمونه میتوان به عاطفه رضوی در نقش سیمین و سحر ذکریا در نقش آذر فرجام اشاره کرد. (جام جم – ضمیمه قاب کوچک)
محمد جلیلوند
jamejamonline.ir – 22 – RSS Version
باز بازنشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com